دنیل جیکوب ردکلیف (به انگلیسی (Daniel Jacob Radcliffe (زاده ۲۳ ژوئیه ۱۹۸۹ در فولام، لندن) یک بازیگر انگلیسی است که برای بازی در نقش هری پاتر در سری فیلمهای هری پاتر شناخته شدهاست. این فیلمها از روی سلسله رمانهایی به همین نام ساخته شده که توسط جی کی رولینگ نوشته شدهاست.
نام اصلی : دنیل جیکوب ردکلیف
زمینه فعالیت : بازیگر
ملیت : انگلستان
تولد : ۲۴ ژوئیهٔ ۱۹۸۹
لندن، انگلستان
سالهای فعالیت : ۱۹۹۹ تاکنون
وبگاه رسمی : www.danradcliffe.co.uk
زندگی
کودکی
دنیل تک فرزند آلن جیکوب ردکلیف و مارسیا گریشام (یک بازیگردان که در چند فیلم از بی بی سی نیز همکاری داشتهاست) است.
در سن ۵ سالگی علاقه خود را به بازیگری ابراز کرد. در دسامبر سال ۱۹۹۹ اولین فیلم خود را در برای بی بی سی در نقش دیوید کاپرفیلد اجرا کرد.
فعالیتها
در سال ۱۹۹۹ او برای بازی در سری فیلمهای هری پاتر انتخاب شد که از روی داستان موفقی از جی کی رولینگ نوشته شده بود.
اولین فیلم او هری پاتر و سنگ جادو سال بعد از آن نمایش داده شد که از نظر مالی نیز موفقیتآمیز بود.
در سال ۲۰۰۱ در فیلم هری پاتر و تالار اسرار در این نقش دوباره ظاهر شد.
او همین نقش را در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ در فیلمهای هری پاتر و زندانی آزکابان و هری پاتر و جام آتش ادامه داد که در تمام دنیا موفقیتی دیگر در سری فیلمهای هری پاتر بود.
فیلم دیگر ردکلیف هری پاتر و محفل ققنوس است که در سال ۲۰۰۷ به نمایش عمومی درآمد.
جدیدترین و در واقع آخرین نسخه از سری هری پاتر در دو قسمت (قسمت اول در سال ۲۰۱۰ و قسمت دوم در سال ۲۰۱۱)با نام یادگاران مرگ به نمایش درآمد.
همچنین در سال ۲۰۱۲ در فیلم زن سیاهپوش (فیلم ۲۰۱۲) ایفای نقش کرد.
زندگی شخصی
دنیل ردکلیف در یک مصاحبه در سال ۲۰۱۲ اظهار داشت: «من هیچگاه ایمان [دینی] نداشتهام. من دربارهٔ خودم مثل یک یهودی و ایرلندی فکر میکنم با وجود اینکه در حقیقت انگلیسیام. فکر میکنم پدرم به خدا اعتقاد داشت. در مورد مادرم هم مطمئن نیستم،اما من اعتقاد ندارم. من با دین یا هر چیزی که میگوید: «ما همهٔ جوابها را داریم» مشکل دارم، چون چیزی مثل «همهٔ جوابها» اصلاً وجود ندارد. ما پیچیده هستیم. ما همیشه در مورد مسائل مختلف نظرمان را تغییر دادهایم. مذهب هیچ جایگاهی برای پیچیدگی انسانیت باقی نگذاشته است.»
او همچنین گفتهاست: «من یک بیخدا هستم، و هرگاه مذهب در قانون تأثیرگذار شود یک بیخدای مبارز خواهم شد.»
او دوران ابتدایی را در مدرسه خصوصی ساسکس درس خواندهاست و در سال ۲۰۰۶ در مدرسه همگانی شهر لندن به ادامه تحصیل مشغول بود.
وی از دو سگ به نامهای بینکا و ناگت نیز نگهداری میکند.
او در سالهای ۲۰۰۷ به عنوان ثروتمدترین نوجوان انگلیس شناخته شد.
او گیتار باس مینوازد و از طرفداران سبک راک است و به گروههای بیتلز و آرکتیک مانکیز گوش میدهد.
همینطور که از طرفداران کلوب فوتبال فولهام است و از تماشای مسابقات ماشین رانی فرمول یک نیز لذت میبرد.
او برای گذراندن وقت، تنیس روی میز و بازی رایانهای همراه دیگر دوستانش استفاده میکند.
هم اکنون، درآمد او در حدود ۳۰ میلیون پوند است که یکی از پولدارترین جوانان انگلستان است.
دنیل در مکانی به نام خانه دلمزا عضو است تا طرفدارانش به جای کادو تولد به این مرکز کمک کنند.
او به تازگی اعلام نمودهاست که از کودکی دچار بیماری دیسپراکسیا بوده است.
جایزهها
جوایز
۲۰۰۶
بهترین بازیگر سال ۲۰۰۶
۲۰۰۵
بهترین بازیگر جوان سال ۲۰۰۵
۲۰۰۴
ستاره ی کودک سال۲۰۰۴
بهترین بازیگر مرد موفق سال ۲۰۰۴
بهترین بازیگر تاریخ در سال ۲۰۰۴
جوان ترین استعداد سال ۲۰۰۴
بهترین بازیگر فیلم در سال ۲۰۰۴
بهترین ستاره ی فیلم در سال ۲۰۰۴
۲۰۰۳
بهترین بازیگر جوان سال ۲۰۰۳
بهترین بازیگر سال ۲۰۰۳
بهترین بازیگر تاریخ در سال ۲۰۰۳
۲۰۰۲
نامزد جایزه ی بهترین فرد سال
برنده ی جایزه ی بشقاب طلایی
بازیگر برجسته استعدادهای جدید و برنده ی جایزه ی Sir James Carreras
۲۰۰۱
نامزد جایزه ی کشف جوانان مرد سال
برنده
۲۰۰۶
Best Actor)Cine Awards, بلژیک)
۲۰۰۵
Best Young Actor) SyFy Portal's SyFy Genre Awards)
۲۰۰۴
Top 10 Child Stars) RTL Television, آلمان)
Best Breakthrough Male Actor) Star Channel Star Awards, ژاپن)
Best Junior Achiever) for viewers' favorite under-16 guest on the show Relly Awards)
Young Talent of the Year (آیتیوی Celebrity Awards)
Best Movie Actor) K-Zone Kids Awards, فیلیپین)
Best Film Star/Actor) Dutch Kids Choice Awards)
۲۰۰۳
Best Young Actor) SyFy Portal's SyFy Genre Awards)
Best Actor) Roadshow Cinema Grand Prix Awards, ژاپن)
Best Junior Achiever) for viewers' favorite under-21 guest on the show Relly Awards)
۲۰۰۲
Person of the Year) Time For Kids)
Targa d'Oro) "Gold Plate", دیوید دی دوناتلو)
Outstanding New Talent) Sir James Carreras Award for the Variety Club Showbusiness Awards)
۲۰۰۱
آدام ریچارد سندلر (به انگلیسی: Adam Richard Sandler) (زاده ۹ سپتامبر ۱۹۶۶) کمدین، خواننده، فیلمنامه نویس و تهیه کننده آمریکایی است.
نام اصلی : آدام ریچارد سندلر
ملیت : آمریکایی
تولد : ۹ سپتامبر ۱۹۶۶
نیویورک سیتی
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : -۱۹۸۷ تاکنون
همسر(ها) : جکی سندلر
فرزندان : دو فرزند
زندگی هنری
سندلر پس از حضور موفق در یک برنامه زنده تلویزیونی به نام saturday night live در چندین فیلم هالیوودی حضوری موفق داشت به طوری که مجموع این فیلمها فروشی در حدود ۱۰۰میلیون دلار آمریکا داشت.
برخی از آثار معروف سندلر عبارتند از آقای دیدز (۲۰۰۲)، پنجاه قرار اول (۲۰۰۴)، کلیک (۲۰۰۶) و تو سر به سر زوهان نمیذاری (۲۰۰۸) و قصههای وقت خواب (۲۰۰۸).
رابین مک لورین ویلیامز (به انگلیسی Robin McLaurin Williams) بازیگر و کمدین آمریکایی (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۱) می باشد.
نام اصلی : رابین مک لورین ویلیامز
ملیت : ایالات متحده آمریکا
تولد : ۲۱ ژوئیهٔ ۱۹۵۱
شیکاگو, ایلینوی
والدین : رابرت فیتزجرالد ویلیامز
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : ۱۹۷۲-تاکنون
وبگاه رسمی : www.robinwilliams.com
جوایز گلدن گلوب
برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی
زندگی
او در شیکاگو به دنیا آمد و بزرگ شده میشیگان است.
پدر او رابرت فیتزجرالد ویلیامز از نژاد انگلیس و ولز و ایرلند است.
زندگی هنری
فعالیتهای او بیشتر در سینما٬تلویزیون و تئاتر میباشد.
او با اجرای نقش در مجموعه تلویزیونی مورک غریبه به اوج شهرت دست یافت.
افتخارات
او همچنین برنده جایزه اسکار، گلدن گلوب و گرمی است.
فیلمشناسی
• شب در موزه: نبرد اسمیتسونین – (۲۰۰۹)
• شب در موزه – (۲۰۰۶)
• آر وی – (۲۰۰۶)
• رباتها – (۲۰۰۵)
• یک ساعت عکاسی – (۲۰۰۲)
• بیخوابی – (۲۰۰۲)
• مرد دویست ساله – (۱۹۹۹)
• پچ آدامز (۱۹۹۸)
• ویل هانتینگ خوب – (۱۹۹۷)
• دوستان – (۱۹۹۷)
• هملت – (۱۹۹۶)
• جومانجی – (۱۹۹۵)
• خانم دابت فایر – (۱۹۹۳)
• علاالدین (کارتون، دوبلر) – (۱۹۹۲)
• مرگ دوباره – (۱۹۹۱)
• بیداریها – (۱۹۹۰)
• انجمن شاعران مرده – (۱۹۸۹)
• ملوان زبل – (۱۹۸۰)
• به دام انداختن
• چه رویاها میآیند
• شاه ماهیگیر
• رئیس جمهور بعدی
طناز طباطبایی متولد سال ۱۳۶۲ در تهران می باشد . طناز طباطبایی فارق التحصیل کارگردانی تئاتر می باشد . طناز طباطبایی با شرکت در کلاسهای آزاد بازیگری خود را به جامعه بازیگری معرفی کرد . طناز طباطبایی در حالی که هنوز ۱ ماه از شروع کلاسهای بازیگری اش نگذشته بود برای بازی در فیلم جوانی انتخاب شد.
طناز طباطبایی اولین بازی خود را در سال ۸۰ در فیلم جوانی انجام داد . از فعالیت های دیگر طناز طباطبایی میتوان به نقاشی و موسیقی اشاره کرد که مدتی مشغول به این هنر ها بود . ضمن اینکه گیتار هم مینوازد .
آثار طناز طباطبایی …
فیلم ها :
سال تولید نام فیلم کارگردان
۱۳۸۳ دیشب بابا تو دیدم آیدا رسول صدرعاملی
۱۳۸۵ چهارانگشتی سعید سهیلی
۱۳۸۶ دماغ(تله فیلم) -
۱۳۸۶ جعبه موسیقی(اکران نشده) فرزاد موتمن
۱۳۸۷ میزاک حسینعلی لیالستانی
۱۳۸۷ پسرتهرونی کاظم راست گفتار
۱۳۸۷ صداها فرزاد موتمن
۱۳۸۸ طهران تهران (اپیزود:سیم آخر) -
۱۳۸۹ مرهم علیرضا داودنژاد
۱۳۸۹ سرسپرده بهمن گودرزی ۱۳۸۹ سیب من بهرام بهرامیان
۱۳۹۰ گرازش یک جشن ابراهیم حاتمی کیا
۱۳۹۰ شب زده(تله فیلم) فرزاد موتمن
مجموعه های تلوزیونی :
نام مجموعه سال
گریه ۱۳۸۰
در چشم باد ۱۳۸۴
میوه ممنوعه ۱۳۸۵
پرانتز باز ۱۳۸۸
تــئاتر :
سال نام تئاتر کارگردان
۱۳۹۰ درس داریوش مهرجویی
۱۳۹۰ کمی تاب بخوریم آروند دشت آرایی
جوایز و افتخارات :
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از سومین جشن منتقدان برای بازی در فیلم “صداها” – ۱۳۸۸
برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از پنجمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بازی در فیلم “مرهم” – ۱۳۹۰
بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی در سال ۱۳۸۸
بیوگرافی عادل فردوسی پور:
عادل فردوسی پور در مهرماه ۱۳۵۳ در محله شهر آرا تهران متولد شد. عادل فرزند نخست خانواده است و یک خواهر و یک برادر نیز دارد.
پدرعادل فردوسی پور از اهالی رفسنجان و کرمانی الاصل است. عادل فردوسی پور دوران دبستان را در مدرسه "ذوقی" گذراند. عادل فردوسی پور از همان زمان علاقه اش به فوتبال نیز نمود پیدا کرد، علاقه ای که بعدها خانواده را نگران کرد. عادل فردوسی پور دوره راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند و چهارسال دبیرستان را به مدرسه البرز رفت و با معدل ۱۸ دیپلم گرفت.
عادل فردوسی پور علاقه زیادی به نشریات ورزشی داشت؛ تمام امید و آرزویم مجله "دنیای ورزش" یا "كیهان ورزشی" بود كه هر هفته برای بدست آوردنش كلی تلاش می كردم. خانواده عادل فردوسی پور اهل فوتبال نیستند، عادل در این باره گفته است که "هضم این موضوع که من فوتبال را دوست دارم برای خانواده ام بسیار دشوار بود، با التماس پدرم چند باری مرا به استادیوم برد، اما موضوع آن بود که آنها اصلا به فوتبال علاقه ای نداشتند."
عادل فردوسی پور،همزمان با آغاز دوره دبیرستان به دلیل علاقه فراوانی که به زبان انگلیسی داشت به یادگیری زبان پرداخت. با ورود به دانشگاه شریف در رشته مهندسی صنایع، توانست یادگیری زبان انگلیسی را نیز ادامه دهد و در سال سوم دانشگاه انگلیسی را بخوبی فرا بگیرد. عادل فردوسی پور تحصیل را در دانشگاه شریف تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته صنایع ادامه داد و در همان دانشگاه به تدریس زبان تخصصی مشغول شد.
عادل فردوسی پور فوتبال را دوست دارد و خوب نیز بازی می کند. شعر دوست نیز هست و با سپهری میانه ای دارد.
"راستی اگر سهراب سپهری زنده بود، می توانست در برنامه "نود" به عنوان یك كارشناس حاضر باشد. حیف شد!" او در سال ۱۳۸۴ با گروه اجرایی نمایش "فنز" به نویسندگی و کارگردانی محمد رحمانیان همکاری کرد. نمایش "فنز" درباره یک خانواده انگلیسی بود که همگی از طرفداران متعصب تیم منچستر یونایتد بوده و پرویز پرستویی در این نمایش نقش برادر بزرگ تر را ایفا می کرد که گزارشگر رادیو بود و عادل نیز به جای او گزارش انگلیسی می کرد.
از روزنامه نگاری تا اجرای برنامه توسط عادل فردوسی پور
عادل فردوسی پور فعالیت رسانه ای خود را در سال ۱۳۷۲، با روزنامه نگاری در اولین روزنامه ورزشی کشور، روزنامهٔ ابرار ورزشی به سردبیری اردشیر لارودی آغاز کرد. در آن زمان، سال سوم مهندسی بود.
خود عادل فردوسی پور در این باره می گوید: "اردشیر لارودی در رابطه با حیطه کاری ام پرسید و پاسخ دادم ترجمه. متنی به دستم داد. صبح فردای آن روز کارم را تحویل دادم و از چند روز بعد کار را شروع کردم." بزرگترین علاقه مندی اش حضور در صدا و سیما بود، وی در این باره می گوید: "n بار تست دادم تا در نهایت قبول شدم.
آخرین باری که تست دارم اواخر سال ۱۳۷۳ بود. اوایل هم پاسخ مثبت بود، اما می گفتند صدات جوان است و پخته نیست."
پس از چندین آزمون به صدا و سیما راه یافت اولین بار در سال ۱۳۷۴ در جریان بازی فوتسال جام رمضان صدایش از صدا و سیما پخش شد.
عادل فردوسی پور در ابتدا به گزارش برنامه منتخب ورزشی پرداخت و با گزارش بازی ها در جام جهانی ۹۸ به شهرت رسید. آن زمان کسی اسم فردوسی پور را نمی دانست، درباره اش می گفتند "همان مجری که می داند شب قبل بازیکنان لیورپول چه خورده اند!" فردوسی پور به روز بود و اطلاعات تازه ای داشت، اسامی بازیکنان خارجی را درست تلفظ می کرد و در شیوه گزارشگری و خواندن اسامی، در صدا و سیما تحولی ایجاد کرد.
هوشنگ نصیرزاده درباره عادل فردوسی پور می نویسد: " عادل فردوسی پور جوانی است قد بلند، عاشق فوتبال، بسیار کم رو و خجالتی، سر به زیر، کم حرف، طرفدار انتقاد، نوگرا و دارای خانواده اصیل و معتقد به اصول."
مازیار ناظمی در باره حضور عادل فردوسی پور در صدا و سیما می نویسد: "اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۷۵ بود که به عنوان گوینده و تهیه کننده در گروه ورزش شبکه سه سیما فعالیت داشتم یادم می اید جوان قد بلند و موفرفری آمده بود ( عادل فردوسی پور )که تست گزارشگری فوتبال بدهد. کلی مجلات "ورد ساکر" هم زیر بغلش بود و قرار شد روی یکی از فوتبالهای اروپائی صدا بگذارد وقتی کارش را شروع کرد به حدی صدایش بد و اجرایش مشکل داشت که همه می خندیدند.
کمتر کسی از بچه های حاضر در آن زمان فکر می کردند عادل فردوسی پور بتواند با جواد خیابانی که برای خودش اسم و رسمی بهم زده بود، رقابت کند و در نهایت هم او را کنار بزند. گزارشگری تنیس، مسابقات اتومبیلرانی، نوشتن اطلاعات لازم برای برخی گزارشگران قدیمی تر و کم کم وارد شدن به عرصه گزارشگری فوتبال مسیری بود که عادل در سیما طی کرد."
درباره کمک همکارانش به پرسپولیس می گوید: "سعی كرده ام از همه آنها چیز یاد بگیرم؛ از وارث، شفیع، كوتی و بهروان گرفته تا جواد خیابانی كه خیلی به من كمك كرد. و حتی همكاران نسل جدید مثل آقای علیفر، مزدك[میرزایی]، پیمان[یوسفی] و بقیه."
اگر برنامه های ورزشی صدا و سیما را در خاطر مرور کنیم، از جام جهانی ۹۸، عادل فردوسی پور مهمترین بازی های ایران را به همراه جواد خیابانی گزارش کرده، هرچند که این روزها، حرفه ای گری اولی موجب کسادی کار دومی شده است.
عادل فردوسی پورمی گوید طرفدار هیچ تیمی نیستم، با جوی که ایران دارد نمی شود طرفدار تیمی بود. اما به لیورپول انگلیس از قدیم علاقه داشته است.
وقتی برنامه "نود" توسط عادل فردوسی پور کلید خورد
کلید خوردن برنامه نود توسط عادل فردوسی پور : عادل فردوسی پور در سال ۷۸، طرحی را از روی یک برنامه پر مخاطب ایتالیایی ارائه داد که در خرداد همان سال در قالب برنامه ۹۰ ارائه شد، برنامه ای که شهرتی برای او به ارمغان آورد.
عادل فردوسی پور درباره برنامه "نود" می گوید: "ماهیت برنامه "نود" نقد و بررسی بازی های لیگ و اتفاقات پیرامون فوتبال است. نمی توان اصل آن را تغییر داد." فردوسی پور متاهل است و از نظرات همسرش در خصوص برنامه بهره می گیرد. او از نظرات دیگران استقبال می کند، اما برای برنامه اش اسلوبی دارد.
داور پیشکسوت فوتبال ایران درباره عادل فردوسی پور می گوید: "عادل فردوسی پور سعی می کند برنامه نود را به هیچ کس و هیچ چیز نفروشد و از بهترین دوستش هم انتقاد می کند. او مهارت دارد که وارد ماجراهایی شود که برای افکار عمومی جالب است و متخصص کشیدن مو از ماست است."
عادل فردوسی پور همزمان با برنامه نود بزرگ شد و با آغاز دوره لیگ برتر فوتبال و برنامه های هفتگی اش که به تحلیل رویدادهای ورزش فوتبال کشور می پرداخت، چهره شد. آنچنان که برنامه های عادل تاثیر مستقیمی در تیم های مطرح کشور، فدراسیون و تربیت بدنی داشت.
عادل فردوسی پور در این سال ها همیشه یک روند رو به رشد را طی کرده و سعی کرده به خطوط قرمز احترام بگذارد. به قول خودش هرگاه که کسی نیز به این خطوط احترامی نگذارد، پرچم می زنم و بالا و پایین می پرم.
در این سال ها که برنامه "نود" را ارائه می دهد، در استودیوی شماره ۱۴ به اجرای برنامه می پردازد، استودیوی کوچکی که به یمن دستگاه های دیجیتالی بسیار بزرگ به نظر می رسد.
معمولا در زمان تعطیلی لیگ، برنامه نود نیز تعطیل است. سرقفلی "نود" نیز به نام عادل فردوسی پور زده شده، هرچند که تاکنون چهار بار مزدک میرزایی و رضا جاودانی به جای او ایفای نقش کرده اند، اما کسی آن ها را به یاد نمی آورد، همه نود را به نام فردوسی پور می شناسند.
عادل فردوسی پور از زبان خودش
اصلا فوتبال تمام زندگی منه». همسر عادل فردوسیپور شرایط را پذیرفته: «او کاملا پذیرفته که قراره با کی زندگی کنه. من کار خودم رو میکنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم میدونن وقتی فوتبال میبینم، نباید کاری به کار من داشته باشن».
فیلم دیدن عادل فردوسی پور
یکی از علاقهمندیهای سابقش سینما بوده. البته الان تنها علاقهمندیاش«۹۰» و فوتبال است و بس. شاید هم دیگر حوصلهاش را ندارد که به سینما برود؛ «نه دیگر! اصلا حوصلهاش رو ندارم. واقعا نمیتونم بشینم پای تلویزیون و یه فیلم رو تا آخر ببینم».
کلاسهای زبان عادل فردوسی پور
زبان انگلیسی! علاقه عجیبی به زبان داشت. از کلاس اول دبیرستان در کلاسهای زبان نامنویسی کرد. سال آخر دبیرستان به خاطر کنکور، زبان را رها کرد اما بعدا وقتی برگشت، تا پایان کار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «کلاسهای استادیاش رو هم قبول شدم اما کارم تو تلویزیون بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم نرم»
دشمنان نود (عادل فردوسی پور ) چه کسانی هستند؟
ــ علی پروین محافظه کار با عادل فردوسی پور
از دیرباز باعادل فردوسی پور مشکل داشته، جمله "عادل را دوست دارم اما برنامه هایش را نه!" در دهه هفتاد از قول پروین بر زبان همه بود. اما این روزها رابطه ی خوبی بین این دو برقرار است.
ــ علی دایی؛ علیه عادل فردوسی پور
در بازی آخر ایران در جام جهانی با جمله عادل فردوسی پور تحت عنوان "خداحافظ علی دایی؛ خداحافظ جام جهانی." مشکلات آغاز شد. در زمانی که دایی مربی سایپا بود وی تلویحا برنامه ۹۰ و مجری اش عادل فردوسی پور را متهم کرد به اینکه آنها نمی خواهند ما قهرمان شویم. فردوسی پور در باره دایی می گوید او فکر می کند همه با او دشمن هستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
ــ امیر قلعه نوعی؛ منتقد عادل فردوسی پور
عاددل فردوسی پور اینقدر از وی انتقاد کرد و اینقدر دلایل ماندنش را در نیمکت مربی گری استقلال پرسید که سرانجام قلعه نوعی در اظهار نظری گفت که عادل کارشناس فوتبال نیست، او در زمان مدرسه پینگ پونگ بازی می کرده!
ــ معمولا سیستم داوری کشور شاکی از عادل فردوسی پور
با برنامه "نود و عادل فردوسی پور" مشکل دارند، اما همین که بازنشسته شدند یا از کار برکنار، تلاش دارند تا نظرات شان را در برنامه به سمع عموم برسانند.
ــ مسئولین فدراسیون و لیگ مخالف عادل فردوسی پور؛
کم و بیش با برنامه "نود و عادل فردوسی پور" مشکل دارند. سیستمی که سال هاست پاسخگو نبوده و هم اینک نیز ریاست اش نیز پاسخگو نیست، فشار بر خود احساس می کند اگر از او بازخواست شود، مجموعه فدراسیون و مدیران ارشد تربیت بدنی نیز همین گونه اند...
شاهرخ استخری فارق التحصیل مهندسی صنایع می باشد. وی پس از اتمام تحصیلات آکادمیک خود با حضور در تئاتر اسب ها به کارگردانی محمد رحمانیان در سال ۸۲-۱۳۸۱ گام بر عرصه ی هنــر نهاد و سپس یک دوره ی بازیگری زیر نظر مهتاب نصیرپور و پیام دهکردی و هدایت هاشمی گذراند. وی با تله فیلم “تلــخون” ساخته علیرضا امینی به طور حرفه ای وارد عرصه بازیگری شد و پله به پله از “پریدخت” گرفته تا “مثل هیچ کس” و سپس “ماه عســل” و نقطه ی عطف همه ی فعالیتهایش که سریال “دل نوازان” است و بعد از آن “فاصلهها” جایگاه خویش را در میان مخاطبانش یافت.
استخری در سریال “دل نوازان” ساخته پیشین حسین سهیلی زاده ایفاگر نقش بهزاد بود و این آشنایی سبب شد تا در سریال “فاصلهها”، نقش سعید را بازی کند. او میگوید: مسیر هنری ام با بازی در سریال “دل نوازان” تغییر کرد. البته ورودم به دنیای بازیگری را مدیون علیرضا امینی هستم.
فکر میکردم تو همدردی!
ولی نه!
تو هم دردی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نشسته ام....
_ کجا؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی....
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همیشه به من میگن مثل بچه ی آدم رفتار كن...... من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل!؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گریه" تر "میکنه
باید مهربان "تر" میشدی
گناه نامهربانیت به گردن گریه نینداز
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را !
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به اندازه ی تمام سه نقطه های دنیا با تو حرف داشتم
اما
نقطه.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
این بار تو بگو دوستت دارم
آسمان را گفته ام به زمین نیاید !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا ... برای کسی که آدم نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زنگ زدند؛ رفتگر محله بود. گفت: ((آقا این عکس رو دیشب توی زباله های شما پیدا کردم.)) عکس تو بود.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سیگارت را با او روشن کن
تکلیفت را با من !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
می خواهم گیاه خوار شوم از دستت....بس که مرا خر فرض کردی!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جلو کوه داد بزنی محبت بر میگرد محبت!
تو از سنگم کمتری؟؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سعی کن در زندگی یکرنگ باشی ، فرش هزار رنگ را همه زیر پا می اندازند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همدیگر را دور میزنیم تا زودتر به مقصد برسیم
غافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم خواهیم رسید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خواب هایت را با که شریک میشوی
اما هنوز
شـریک تمام بیخوابی های من تـویی !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیلی سخته غمخوار کسی باشی که خودت بزرگترین غمش هستی !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چقدر دلم هوایت را می کند
حالا که دگر هوایم را نداری...!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ارزان تـر از آنچــه فکرش را بکنی بودی ؛
امـــا برای من .. گران تمــام شدی!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من خود،به تو پرِ پرواز دادم،
اما...
به همه گفتم درب قفسش باز بود و...
پرید...
گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
رفته ای ؟؟؟
بعضی ها بهش میگن قسمت
اما من تازگیها بهش میگم به درک !!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
هر چیزی زیادیش دل رو میزنه ، زیاد دوستت داشتم …
هروقت حرف دلمو زدم ، دلتو زدم !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بــــــــــــــــــعضی ها را در جوب بایــد شــست
تــا لــجن ها هَمه خوشحــال شــوند کــه
کــَـثیف تـــر اَز خوُدشــان هَم هــَست
* * * * * * * * * * * * * * * * *
در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد ….
اکنون نه مشترک هستی ؛
نه مورد نظر … !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
زخــمهـایــم به طعنـه مـی گــوینــد : دوستــانــت ، چـــقدر بـــانمـــک انـــد…..
* * * * * * * * * * * * * * * * *
نترس جانم!
ظرفیت باور من به اندازه ی همه ی دنیاست
تو دروغت را بگو
* * * * * * * * * * * * * * * * *
آنان که “عوض” شدنشان بعید است، “عوضی” شدنشان قطعی است… شک نکن !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
اســـــمتـــ چـــه بود؟؟؟
می خواهــــم بن بـــســتــ های زنــدگـــیــم را ...
به نامتـــــــ كنم ...
* * * * * * * * * * * * * * * * *
آدما به بدی وقتایی كه ازشون ناراحتیم نیستن
به خوبی لحظه هایی كه باهاشون خوش میگذرونیم هم نیستن
* * * * * * * * * * * * * * * * *
“حوا” که باشی بعضی ها “هوا ” برشان می دارد که “آدمند ” !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
نه حرفی برای گفتن …
نه امیدی برای ماندن …
نه پایی برای رفتن …
نه تمایلی برای دوباره ساختن …
تو از اول هم هیچ نداشتی !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
تو را من “تو” کردم
وگرنه “او” هم زیادت است
پس اینقدر برایم ،شما,شما نکن…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش نـــارو هم مثل لایک زدنــــی بود…
میـــزدم میزدی ….
نمیــــزدم نمیزدی …
بیوگرافی مهران احمدی (شکیب)
مهران احمدی متولد 1352 در تهران میباشد. وی در کودکی به نیشابور کوچ کرده و در نوجوانی دوباره به زادگاهش تهران برگشته است. احمدی کارش را از سال 1368 و با تئاتر نیشابور شروع کرد. در تهران هم تئاترهای موفقی را مانند «چند و چون به چاه رفتن چوپان» که در جشنواره فجر آن سال 9 جایزه گرفت، روی صحنه برد. «محاکمه ژاندارک» با آقای داریوش مختاری، «آسیدکاظم» و... از دیگر کارهایی است که او در آنها به ایفای نقش پرداخته است. در سال 75 اولین کار تلویزیونی اش به نام «جدال با سرنوشت» و بعد از آن سریالهای تلویزیونی دیگری از جمله «تنها در تاریکی» را کار کرد. از آنجایی که فیلمهای «آدم» (١٣٨۵) ساخته عبدالرضا کاهانی و «آن جا» (1387) ساخته عبدالرضا کاهانی اکران عمومی نشده اند، فیلم «بیست» ساخته عبدالرضا کاهانی و محصول 1387 اولین فیلم اوست که به صورت جدی به نمایش درآمده است. ایشان در کارنامه خود هشت فیلم کوتاه و یک فیلم داستانی بلند به نام «کلکسیونر » را کارگردانی کردند.
از جمله افتخارات مهران احمدی، نامزدی سیمرغ بلورین سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برای بهترین بازیگر نقش اول مرد در فیلم «روز روشن» (1391) ساخته حسین شهابی، و در سال 1389 تندیس زرین چهارمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم «هیچ» میباشد.
مهران احمدی در سریال ها و فیلم های زیادی با ایفای نقش پرداخته است که در لیست زیر میتوانید با کارهای وی آشنا شوید .
آوای باران(۱۳۹۲)
پایتخت (۱۳۹۱)
مهر آباد (۱۳۹۱)
سیزده (۱۳۹۱)
تا ثریا (۱۳۹۰)
یاد آوری (۱۳۹۰)
بغض (۱۳۹۰)
یک خانواده محترم (۱۳۹۰)
آلزایمر (۱۳۸۹)
اسب حیوان نجیبی است (۱۳۸۹)
سیزده ۵۹ (۱۳۸۹)
صدای پای من (۱۳۸۹)
خوابهای دنبالهدار (۱۳۸۸)
هیچ (۱۳۸۸)
آن جا (۱۳۸۷)
بیست (۱۳۸۷)
خواب است پروانه (۱۳۸۷)
آدم (۱۳۸۵)
بیوگرافی هومن برقنورد
هومن برقنورد از جمله افرادی است که رؤیای بازیگریاش خیلی زود به حقیقت تبدیل شد. برقنورد در ابتدای سالهای جوانیاش با تئاتر و بازیگری آشنا شد و خیلی زود به جمع بازیگران تئاتر پیوست. او با تلاش مداومش حدود بیست سال صحنههای تئاتر کشور را در نوردید تا آنکه با مجموعه «بیداری» به کارگردانی بهرام عظیمپور راهی تلویزیون شد. گفتوگوی ما با هومن برقنورد به بهانه بازی متفاوتش در مجموعه «ساختمان پزشکان» است؛ گرچه برقنورد معتقد است بازی متفاوتی ارائه نکرده و همچنان به راه همیشگی خودش ادامه داده است.
هومن برقنورد یکی از خوششانسترین بازیگرانی است که بازیگری را خیلی زود تجربه کرد و حدود بیست سال فقط در صحنههای تئاتر خوش درخشید.
این مسیر از رؤیا تا واقعیت چطور بود؟
در اینباره با شما موافقم. من در عرصه بازیگری خیلی خوششانس بودم و به خاطر این مسئله خودم هم خوشحال هستم. در دوران کودکی و نوجوانی به همراه خانواده، همیشه به تئاتر میرفتیم. به هر حال خانوادهام به تئاتر علاقهمند بودند و من هم همیشه همراه آنها به تماشای تئاتر میرفتم و جزو تماشاچیان تئاتر به حساب میآمدم. تا اینکه هجده ساله بودم که به همراه خانواده برای تماشای تئاتر «مریم و مرداویج» رفتیم و این تئاتر روحیه مرا تغییر داد. انگار تلنگری به من خورد و حس کردم چه اندازه بازیگری را دوست دارم و بازیهای خوب آن روزهای این تئاتر روی من تأثیر مثبت گذاشت.
خلاصه آنکه «مریم و مردآویج» مرا بازیگر کرد و من وارد عرصه تئاتر شدم و به جرأت میتوانم ادعا کنم که این تئاتر، زندگی مرا تغییر داد و روحیه بازیگری را در من زنده کرد.
چه کسی شمّ بازیگری شما را کشف کرد؟
اولین کار تئاتریام را در سال 1367 انجام دادم و آقای جعفری مرا به این عرصه وارد کرد و بعد از مجید جعفری، بزرگان دیگری هم روی کار من تأثیرگذار بودند. منوچهر نوذری، آقای میری، علی تقوایی، سعدی افشار و اصغر سمسارزاده که با آنها کار کردهام و از آنها یاد گرفتهام.
هومن برقنورد بازیگر طنز است؟
اول من یک بازیگرم؛ گرچه در کارهای طنز بسیاری هم بازی کردهام؛ مثل مجموعههای «اشکها و لبخندها» حسن فتحی، «مسافرخانه سعادت»، «توی گوش سالمم زمزمه کن»، «باغ شیشهای» و... که همگی طنز بودند و البته «ساختمان پزشکان» که فکر میکنم در حدود 45 قسمت از این مجموعه تلویزیونی در نقشی طنز بازی کردهام. اما در نهایت من یک بازیگر هستم و نقشهای جدی بسیاری هم داشتهام که همه آن نقشها را هم دوست دارم.
هومن برقنورد اهل شوخی و طنزپردازی در زندگی عادی هست؟
بله، تا آنجا که دیگران فکر نکنند من دیوانه هستم، مزاح میکنم اما به هر حال اعتقاد دارم که هر چیزی باید جای خودش باشد. به اقتضای فضا و آدمهایی که اطرافم هستند، شوخی میکنم.
از کدام بازیگر طنز تأثیر گرفتهاید و به طور کلی اهل فیلم دیدن هستید؟
نه، من اصلاً اهل فیلم دیدن نیستم، شاید اولین و آخرین بازیگری باشم که چندان انگیزه فیلم دیدن ندارد. من خیلی وقتها کتاب میخوانم که البته یک سالی است که وقت نکردهام کتاب بخوانم.
مگر میشود یک بازیگر نه کتاب بخواند و نه فیلم ببیند.
بله، میشود. من فقط بازی میکنم و همه تجربیاتم را از بازیهای خودم به دست میآورم و نکته مهم دیگر، آن است که تماشاگران هم روی تجربیاتی که من به دست میآورم، تأثیر میگذارند.
همین بده ـ بستان بین شما و مخاطبتان میتواند کافی و راضیکننده باشد؟
من تاکنون نتیجه گرفتهام، اما اگر وقت کنم حتماًً فیلم هم میبینم. کدام مردی از فیلم دیدن بدش آمده که من دومیاش باشم.
بر چه اساسی یک پیشنهاد را قبول میکنید؟
من به آدمها نگاه میکنم. آنها برای من مهم هستند و اگر بدانم کسی انسانیت به خرج میدهد، من تا آخرین نفس، انرژیام را صرف میکنم. در وهله بعدی نیز به متن و نقش نگاه میکنم.
در مورد مجموعه «ساختمان پزشکان» چطور؟
آقای مهیندوست، دوست عزیز من است که برای «ساختمان پزشکان» از من دعوت کرد. من در آن زمان بیست روز در لاهیجان کار داشتم، بعد پیمان قاسمخانی به من زنگ زد و گفت اشکال ندارد، بعد از اینکه کارت تمام شد بیا و من بعد از بیست روز رفتم. گرچه پیمان قاسمخانی نقش را برای من توضیح داد، اما اگر هر نقش دیگری هم بود قبول میکردم. چون به پیمان قاسمخانی اعتماد دارم.
اولین صحنه مجموعه را چگونه گذراندید؟
اولین صحنه، سختترین صحنه است. من و بهنام تشکر با هم در آن صحنه بودیم و آن، اولین صحنه مجموعه بود، که البته راضیکننده بود چون هر دو تئاتری هستیم و بازیگر تئاتر بودن خیلی تأثیرگذار است. به هر حال بازیگر تئاتر در طول سالها به بینشی میرسد که بازیگران دیگر ندارند.
آیا بازیگران تئاتر امروز، مثل بازیگران تئاتر در گذشته هستند؟
نه، دیگر ارج و قرب بازیگران تئاتر از بین رفته است.
چرا؟
چون مسئولان دیگر اهمیت نمیدهند. آنهایی که فقط در تئاتر میمانند انگشتشمارند. اگر فقط در تئاتر بمانیم از کجا ارتزاق کنیم و اگر به تلویزیون و سینما برویم به لحاظ حرفهای کممنزلتتر میشویم. اما کار میکنیم، هم در تئاتر و هم در تلویزیون، یکبامودوهوا شدهایم. به هر حال من هم بازیگرم و مانند دیگران باید اجارهخانه بدهم و خرج ایاب و ذهاب دارم. سوپرمارکت سر کوچهمان از من پول میخواهد نه چیز دیگری. بازی در تلویزیون هم جایگاه خودش را دارد و حداقل میدانی که خیلی زود میتوانی کسب درآمد کنی.
پس شما از جمله بازیگرانی هستید که در کنار حرفه، پول هم برایتان مهم است؟
صددرصد، در غیر اینصورت نمیتوانم سرپا بایستم و زندگی کنم. متأسفانه آن روزهایی که هنر از مشاغل جدا بود، گذشته است. در حال حاضر، هنرمند از هنرش به عنوان شغل استفاده میکند. دغدغه مسائل اقتصادی نمیگذارد که هنرمند خیلی حرفهای به هنرش بنگرد و یا برای ارتقای هنرش دست به مطالعه و تحصیل علم بزند. هنر در همان حد به لحاظ تئوریک باقی میماند و تنها تجربه به داد هنرمند میرسد.
«ساختمان پزشکان»، هومن برقنورد را به چه فضایی وارد کرد؟ در واقع «ساختمان پزشکان» را چگونه ارزیابی میکنید؟
«ساختمان پزشکان» مجموعهای طنز و اجتماعی است. در بسیاری از مواقع ارتباط بین من و دیگر همبازیهایم، باورنکردنی میشد. آنقدر خوب لحظات بازی همدیگر را دریافت میکردیم که انگار در زندگی واقعی هستیم. بهویژه در صحنههایی که من با بهنام تشکر و خانم رهنما بازی میکردم. فکر کنم این هم به همان دلیل تئاتری بودن هر سه ماست. در تمرینها با هم همراه بودیم و خستگیناپذیر؛ سطح سلیقه خودمان هم در ارائه کارمان دخیل بود و تأثیرگذار.
من فقط متأسفم از اینکه خیلی زود مجموعه به پایان رسید و در 55 قسمت تمام شد. ما خود را برای 150 قسمت آماده کرده بودیم. این مجموعه حتی نود قسمتی هم نشد.
بیوگرافی دنیل کریگ-(Daniel Craig)
دنیل کریگ (به انگلیسی: Daniel Craig) (زاده: ۲ مارس ۱۹۶۸ در شهر چستر در کشور انگلستان)، بازیگر و هنرپیشه مطرح سینمای هالیوود میباشد.
وی ششمین شخصیت جیمز باند در مجموعه فیلمهای جاسوسی جیمز باند است.
گزینش او به عنوان بازیگر ایفا کننده نقش جیمز باند با واکنش منفی طرفداران این فیلم مواجه شد ولی نقش آفرینی او در فیلم کازینو رویال موجب شد برخی منتقدان وی را بهترین جیمز باند تاریخ بدانند.
دنیل گریگ از هواداران باشگاه فوتبال لیورپول است.
وی در ماه آوریل سال ۲۰۰۸ به عنوان خوش لباسترین مرد بریتانیا معرفی شد.
دوران کودکی
کریگ در شهر «چستر» انگلیس چشم به جهان گشود. پدرش تیموتی جان راوتون کریگ، افسر پایینرتبه نیروی دریایی بود و وقتی در کشتی نبود و در ساحل به سر میبرد کارهای مختلفی برای امرار معاش انجام میداد و مادرش «اولیویا ویلیامز کریگ» هنرتدریس میکرد.
دانیل در محل کار پدرش در «ویلینگتون» و پس از آن در «هوی لیک» واقع در نزدیکی لیورپول بزرگ شد. او از زمان تحصیل در دبیرستان به سینما و بازیگری علاقه داشت و در شانزده سالگی به لندن رفت تا به تئاتر ملی جوانان بپیوندد. او در دبیرستان عضو تیم راگبی شهرش هم بود. او در دوره دبیرستان به خاطر عیاشی بارها تا مرز اخراج از مدرسه پیش رفت.
کار حرفهای
دانیل کریگ در مدرسه موسیقی و تئاتر گیلدهال تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۱ از آنجا فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۹۳ چند نقش کوتاه در فیلمهای «عقابشارپ» و «الاغ مرده» بازی کرد. در سال ۱۹۹۶ اولین نقش اصلی خود را در سریال تلویزیونی «دوستان شمالی ما» ایفا کرد و پس از آن به همکاری خود با شبکه بیبیسی انگلیس ادامه داد و در سریالهای مختلفی به ایفای نقش پرداخت.
جیمز باند
در فوریه سال ۲۰۰۵ نام «دانیل کریگ» به عنوان یکی از بازیگران احتمالی نقش جیمز باند در مطبوعات چاپ شد. شاید در آن زمان خیلیها فکرش را هم نمیکردند که او برای این نقش انتخاب شود ولی در ماه آوریل همان سال نشریات نوشتند که کریگ با قیمت ۱۵ میلیون پوند (۶۹۷/۲۹ دلار) با شرکت فیلمسازی EON برای بازی در این فیلم قرارداد بسته است و سرانجام در اکتبر ۲۰۰۵ این قرارداد به مراحل نهایی خود رسید و حضور کریگ در این نقش قطعی شد. کریگ نخستین جیمز باندی است که پس از مرگ «آلبرت بروکلی» تهیه کننده و سازنده اول جیمز باند در سال ۱۹۹۶ برای بازی در این نقش قرارداد بست. او چندی پیش برای فیلمهای شماره ۲۴ و ۲۵ جیمز باند هم قرارداد امضا کرد. انتخاب دانیل کریگ به عنوان مامور ۰۰۷ با انتقادها و اعتراضات بسیاری مواجه شد بطوری که بعضی از هواداران این مامور مخفی، تماشای فیلم جدید او را تحریم کردند. دلیل مخالفت این افراد این بود که کریگ برخلاف باندهای قبلی مو بور و متوسطالقامت است. با پوشش خبری وسیع علیه دانیل کریگ، هنرپیشههای بسیاری دست به کار شدند و از او حمایت کردند. در میان این هنرپیشگان چهار بازیگر قبلی این نقش یعنی «تیموتی دالتون»، «شون کانری» «راجر مور» و «پیرس برازنان» هم به چشم میخورند که با قدرت از انتخاب کریگ حمایت کردند. «کلایو اوون» بازیگری که مدتها گفته میشد او نقش باند جدید را بازی خواهد کرد و «جودی دنج» بازیگر نقش مقابل کریگ در «کازینورویال» هم در میان حامیان وی بودند.
در مصاحبه با نشریه «گلوب اند میل» از پیرس برازنان پرسیده شد نظرتان درباره دانیل کریگ بازیگر جدید نقش جیمز باند چیست و آیا شما فیلم کازینورویال را تماشا خواهید کرد؟ که او پاسخ داد: «بیصبرانه در انتظار اکران آن هستم. همکاران من هم منتظر اکران آن فیلم هستند. دانیل کریگ هنرپیشه بزرگی است و حتما وظیفهاش را به نحواحسن انجام خواهد داد.»
اکران فیلم کازینورویال و چهره انسانیتر و واقعیتر جیمز باند با آن تواناییهای برجسته بازیگری، همگان را به تحسین واداشت. مهمترین سایتهای اینترنتی دنیا به بحث و بررسی کازینورویال و بازی بازیگر اول آن پرداختند و ۹۴ درصد از مباحث این فیلم و بازی دانیل کریگ را مثبت ارزیابی کردند. بسیاری از مقالات عنوان کردند که کریگ توانسته است یک باند باور کردنیتر و قابل پذیرشتر را به نمایش بگذارد. او در ژانویه سال ۲۰۰۶ نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد بریتانیا شد و در جشنواره فیلم انگلیس در فوریه ۲۰۰۷ جایزه بهترین هنرپیشه را از آن خود کرد.کازینورویال در سال ۲۰۰۶ یکی از پنج فیلم پرفروش تاریخ سینما و در سال ۲۰۰۷ به عنوان دومین فیلم پرفروش باند انتخاب شد.
زندگی خصوصی
دانیل کریگ علاقه خاصی به موسیقی به ویژه موسیقی «هوی متال آلمانی» دارد. او به بازیهای کامپیوتری نیز به شدت علاقهمند است و به گفته خودش بیشتر اوقات فراغتش را صرف نشستن روبهروی کامپیوتر و انجام بازیهای اکشن و بکش بکش کامپیوتری میگذراند. کریگ در سال ۱۹۹۲ با «فیونا لودون» هنرپیشه انگلیسی ازدواج کرد و در همان سال صاحب دختری به نام «الا» شد. گفته میشود او مدتی با سیه نامیلر آشنا بود ولی در حال حاضر با «ساتسوکی میچل» تهیهکننده نامزد است.
دانیل در زمان اوج مخالفتها با بازی او در نقش جیمز باند در مصاحبهای گفت دخترش به حضور او در این فیلم افتخار میکند. کریگ معمولا در محافل از دخترش صحبت نمیکند. «الا» و مادرش «فیونا» در لندن زندگی میکنند. او درباره دخترش میگوید: «الا» به اینکه من جیمز باند شدهام افتخار میکند و خیلی خوب با این قضیه کنار آمده است. من به خاطر این فیلم خیلی خوشحالم ولی در عین حال دوست دارم از دخترم محافظت کنم. نمیخواهم مشهور شدن من به عنوان مامور ۰۰۷ برای او مشکل ایجاد کند. به همین خاطر در مصاحبهها زیاد از او صحبت نمیکنم چون هر چه بیشتر درباره او بگویم مطبوعات بیشتر به خود حق میدهند مزاحم او شوند و از او عکس بگیرند.
وقتی صحبت از انتخاب او به عنوان نقش اصلی فیلم کازینورویال به میان آمد، حرف و حدیثها درباره او هم به شدت بالا گرفت و او نمیخواست دامنه این اخبار دامن دخترش را بگیرد. در آن زمان مطبوعات شایعات عجیبی از او مینوشتند مثلا چند مجله نوشته بودند او وقتی سوار قایق میشود دچار دریاگرفتگی میشود یا اینکه او از اسلحه خوشش نمیآید یا اصلا رانندگی بلد نیست. بعد نوبت به انتقادهای دیگر رسید مثلا میگفتند کریگ زیادی قدکوتاه است و گوشهای بزرگی دارد.
اعتقادات شخصی
کریگ پس از شنیدن و خواندن انتقادات وسیع در اینباره گفت: «اینترنت وسیله شگفتانگیزی برای رساندن صدای مردم است و من به شدت به آن معتقدم. ولی متاسفانه نمیتوانم از طریق اینترنت با مردم بحث کنم چون مردم بیشتر دوست دارند نظرات شخصی خودشان را اعلام کنند. دموکراسی یعنی همین. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که بروید فیلم را ببینید. مردم تعصب خاصی نسبت به این فیلم دارند چون خیلی به خودشان نزدیک میدانند. آنها با جیمزباند بزرگ شدهاند. من هم همینطور. ولی من قبل از اینکه بتوانم خودم را ثابت کنم مورد انتقاد قرار گرفتم. فقط مجبور بودم ساکت باشم و همهچیز را فراموش کنم. نمیتوانم به این موضوعات فکر کنم. مجبورم به جلو بروم و تمرکزم را معطوف ایفای نقشم کنم. تا آن را درست انجام بدهم. هر چند که از قبل خودم را برای این عکسالعملها آماده کرده بودم ولی باز هم تحت تاثیر شدیدی قرار گرفتم. توجه دوستان و فامیل خیلی برایم مهم بوده است. دوستان برای همین مواقع هستند. هر وقت یک فیلم بازی میکنم بلافاصله نظر آنها را میپرسم و نظر آنها برای من خیلی ارزشمند است. دانیل کریگ درباره رنگ کردن موهایش گفت: «حتی یک ثانیه هم به ذهنم خطور نکرده است که موهایم را رنگ کنم. موهای من در داستان فیلم هیچ تاثیری نداشت. تنها چیزی که به من گفته شد این بود که موهایم باید کوتاه باشد و من هم این موضوع را رعایت کردم. خوشبختانه الان دیگر کسی به رنگ موهای من فکر نمیکند و بلوند بودن من برای کسی مهم نیست. خوشبختانه من چیزی به جز رنگ مو برای عرضه داشتهام بازیگری...»
تندیس دنیل کریگ در نقش جیمز باند در فیلم ذرهای آرامش.
کریگ برای این فیلم سختیهای زیادی را تحمل کرد و رژیم غذایی سختی گرفت. او میگوید هفتهای یکبار رژیم را میشکستم چون احساس میکردم لازم است لااقل هفتهای یکبار از حال و هوای جیمز باند بیرون بیایم. آنوقت مثل خرس هر چیزی که دلم میخواست از انواع شربت و شیرینی گرفته تا غذاهای رنگارنگ را میخوردم.پیرس برازنان یکبار گفت اولین فیلمی که در عمرش دید فیلم جیمز باند بود. حال دانیل کریگ هم همین ادعا را دارد. او میگوید: «وقتی برای اولینبار به سینما رفتم فیلم «زندگیکن و بمیر» از سری فیلمهای جیمز باند با بازی «راجرمور» بود. فیلم محبوب کریگ «از روسیه با عشق» است زیرا در آن «رابرت شاو» نقش منفی فیلم را بازی میکند و مثل او بلوند است. دانیل کریگ هم در اکثر فیلمهای خود نقش منفی داشته است. او درباره ثروتمند شدن میگوید: «پول درآوردن خیلی خوب است. من دوست دارم پولدار شوم و با پولهایم آثار هنری بخرم. البته از اتومبیل «استون مارتین» هم خوشم میآید و شاید یکی خریدم.» آیا دانیل کریگ برای یک شهرت جهانی آماده است؟ میگوید: نمیدانم. اصلا نمیدانم چطور باید برای این موضوع آماده شد. من به خاطر مشهور شدن در این فیلم بازی نکردم و هیچوقت به دنبال شهرت نبودم. البته از آن هم بدم نمیآید ولی بیشتر ازشهرت به کارم علاقهمند هستم. شهرت خوب است ولی در کنار آن مشکلاتی نیز بهوجود میآید. حریم خصوصی خیلی اهمیت دارد و میدانم که با این شهرت مقدار زیادی از آن را از دست میدهم و باید با این موضوع کنار بیایم. کریگ در اوقات فراغت خود به ماهیگیری و نقاشی میپردازد. اصولا دوست دارد تصویر ماهیها را بکشد. میگوید: «باید برای اوقات بیکاریام برنامه درستی بچینم. من خانوادهام را گاهی تا چند ماه نمیبینم. باید بروم و ببینم اصلا هنوز مرا دوست دارند؟ باید ارتباطم را با خانوادهام مستحکمتر کنم.»
در فرهنگ عمومی
تندیس دنیل کریگ در نقش جیمز باند توسط موزه مادام توسو ساخته شده و در شعبه لاس وگاس موزه مادام توسو نگهداری میشود.
المپیک ۲۰۱۲ لندن
دانیل کریگ’ بازیگر نقش جیمز باند قرار است در فیلمی بازی کند که آغازگر بازی های المپیک ۲۰۱۲ لندن خواهد بود. به گزارش ایرنا به نقل از روزنامه سان، صحنه هایی از این فیلم هفته گذشته در کاخ باکینگهام اقامتگاه اصلی خاندان سلطنتی انگلیس فیلمبرداری شده است.
کریگ به همراه ‘دنی بویل’ کارگردان خلاق مراسم افتتاحیه المپیک توانستند به دعوت ملکه انگلیس برای اولین بار در این کاخ فیلم بسازند.
جزییات این فیلم کوتاه که ‘ورود’ نام دارد، هنوز منتشر نشده اما ظاهرا قرار است مأمور افسانه ای MI6 به دستور ملکه با هلیکوپتر به ورزشگاه المپیک برود و سپس با چتر در این ورزشگاه فرود بیاید تا بازی ها را افتتاح کند.
اکبر عبدی (زاده ۴ شهریور ۱۳۳۹) از بازیگران سینما و تلویزیون ایران میباشد. وی بیشتر در نقشهای کمدی بازی میکند و فیزیک بدنی خاصی دارد و صورت وی، امکان گریم شدید و ساختن چهرههای گوناگون، مانند نوجوانان و زنان را به وی میدهد. اکبر عبدی از هنرجویان مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما بوده است. بازیگری که طی سه دهه گذشته از حضورش در سینما و تلویزیون ایران آنقدر نقشهای عجیب ایفا کرده که در گوشه گوشه خاطرات سینما دوستان جایگاهی ویژه دارد. اکبر عبدی که درست سیسال پیش در چنین روزهایی برای اولین بار حضور در جلوی دوربین را با مجموعه تلویزيونی «محله بروبيا» تجربه کرد. این روزها پس از سهدهه با جلوهای دیگر بر سینماها ظاهر شده است. او پس از اینکه تعداد زیادی از مادران سینماي ایران از جمله جمیله شیخی، حمیده خیرآبادی، نیکو خردمند و... جهان فانی را وداع گفتند، جایگزین مادران سینمای ایران شده و اتفاقا از این آزمون نیز سربلند بیرون آمده است. حال نگاهی میکنیم به عجیبترین نقشهای اکبر سینمای ایران در پایان سومین دهه از عمر بازیگریاش. اکبر عبدی در جوانی وارد دنیای تصویر شد، اما در بدو حضورش در سن ۲۵ سالگی در نقش کودکان در مجموعه تلویزیونی «محله بروبيا» ظاهر شد. او آنقدر در این نقش خوش درخشید که اگر در خاطرات جملگی کودکان و نوجوانان دهه ۶۰ جستوجو کنید، اکبر عبدی را بهخاطر دارند و البته کمتر کسی بهياد میآورد که در کنار عبدی بازیگران دیگری همچون، محمود جعفری، حمید جبلی و حتی آتیلا پسیانی نیز حضور داشتند. البته گواهی دیگری بر این مدعا میتواند حضور اکبر عبدی در مجموعه سیزده قسمتی «بازهم مدرسهام دیر شد» باشد که از میان تمامیبازیگران جوان «محله برو بیا» فقط اکبر عبدی توانست به این مجموعه راه ابد و اتفاقا در همین نقش پسربچه تپل و بازیگوش به مخاطبان معرفی شد. اما این تمامیحضور اکبر عبدی در نقش کودکان نیست، زیرا او زمانی که در میانسالی نیز قرار داشت با بازی در فیلم «سفرجادویی» با کارگردانی ابوالحسن داووی، نقش کودکی و میانسالی اش را بازی کرد. او بارها در نقش کودکان ظاهر شد و هیچگاه این تصور را در ایفای نقشهایش ایجاد نکرد که او مردی است در میانسالی و برای همه مخاطبان حضور او در نقش کودکان باور پذیر بود. درخشش اکبر عبدی از «محله برو بیا» خبر از ظهور کمدین جدیدی میداد که سینمای تازه پا گرفته، پس از انقلاب اسلامینیازمند آن بود. عبدی خیلی زود به سینما معرفی شد و در فیلم کمدی «جنجال بزرگ» احمد شاکری به ایفای نقش پرداخت. اگرچه این فیلم شش سال بعد از ساخت اکران شد، اما استعداد قابل توجه اکبر عبدی آنچنان در میان سینماگران زمزمه میشد که او تا سال ۶۸ حضور در چهار فیلم کمدی، «مردي كه موش شد»، « ماموريت»، «اجاره نشينها» و «گراند سينما» را تجربه کرد. او در جملگی نقشهایی که برعهده گرفت آنقدر درخشان ظاهر شد که به اد آوردن این آثار بدون اکبر عبدی غیرممکن مینماید. حضور عبدی در فیلمیمانند «اجاره نشينها» در کنار بازیگری همچون عزت الله انتظامیو کارگردان مولفی همچون داریوش مهرجویی نقطه عطف این دوران برای او بود و آغازی برای ایفای نقشهایی مهم تر در فیلمهای کارگردانانی با تجربه تر. این اتفاق با فیلم «مادر» زنده اد علی حاتمیافتاد و اکبر عبدی در نقش جوانی با بيماري شیزوفرنی آنقدر خوش درخشید که باعث شد سینمای ایران به داشتن چنین استعدادی ببالد. عبدی پس از این فیلم بسیاری از نقشهای جدی، کمدی و فانتزی را در سینمای ایران بازی و به ستاره سینمای ایران بدل شد. این موضوع حتی سبب شد که در فیلم «هنرپیشه» نقش خودش «اکبر عبدی» را نیز بازی کند. اکبر عبدی در دهه هفتاد با بازی در ۲۵ فیلم سینمایی طی یک دهه و کار کردن با کارگردانی همچون زنده اد علی حاتمی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، محمدرضا هنرمند، بهروز افخمیو... نقشهای پیچیده ای را بازی کرد که در جملگی آنها درخشش قابل ملاحظه ای داشت. اما دهه۷۰ اکبر عبدی نیازمند ارائه نقشی بود که بیش از گذشته تواناییهای او را نشان دهد. نقشی که با فیلم «آدم برفی» به سراغش آمد و اکبر عبدی توانست با ظاهر شدن در نقش یک زن و مرد، در این فیلم مهر تاییدی بر کارنامه هنری خود پس از یک دهه بزند. او در قالب ایفای نقش یک زن آنقدر خوش درخشید که بسیاری از سینماگران را به تحسین وا داشت، اما بیمهریهایی که به این فیلم در زمان اکران شد؛ باعث دلسردی عوامل و سازندگان این فیلم شد. اما نقطه اوج استعداد اکبر عبدی با «آدم برفی» و درست سرآغاز افول کارنامه هنریاش از همین فیلم آغاز شد. تهران امروز نوشت: او طی دودهه پس از شبحی در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت که تنها شبحی از اکبر عبدی گذشته را بههمراه داشت، هرچند نمیتوان به این موضوع اشاره نکرد که در همین آثار اکبر عبدی توانست لحظههای درخشانی را نیز ثبت کند ولی هرگز به دوران اوج خود باز نگشت. اما در سرآغاز چهارمین دهه از حضور اکبر عبدی در عرصه بازیگری، او در نقشی ظاهر شده که میتواند نوید دهنده دوران جدیدی از درخشش اکبر عبدی در عرصه بازیگری باشد. او این روزها در نقش یک «مادر» در فیلم «خوابم میآد» ظاهر شده که آنقدر این نقش را قابل پذیرش ایفا کرده، که نوید این موضوع را میدهد که اکبر عبدی دوباره به سطح اول بازیگری سینما بازگردد و دوباره نقشهای پیچیده با هنرنمایی حسی این بازیگر در پرده نقرهای سینما ثبت شود.
اکبر عبدی در مراسم اختتامیه سی امین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۰ ضمن انتقاد از روند برگزاری و داوری جشنواره اظهار کرد بایستی برای بازی در فیلم ای ایران جایزه سیمرغ بلورین دریافت می کردم عبدی همچنین در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ به عنوان میهمان در برنامه پارک ملت حضور یافت و گله هایی از دستمزد حاصل از بازی اش در فیلم سینمایی اخراجیها کرد.وی در این برنامه محمد رضا شریفی نیا را پول دوست خواند.
جوایز :
اکبر عبدی در سال ۱۳۷۸ برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی برنده سیمرغ بلورین نقش دوم مرد از هجدهمین جشنواره فیلم فجر شد. وی همچنین برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی امین جشنواره بین المللی فجر برای نقش آفرینی در فیلم خوابم میآد ساخته رضا عطاران میباشد.
چنان باش كه بتوانی به هر كس بگویی : مثل من رفتار كن. **پندفا****ایمانوئل كانت**
آرزوهای بشر پایان ناپذیر است. هرگاه به آرزویی رسید، آرزوی دیگری دارد. **پندفا****ایمانوئل كانت**
اگر بتوان این پرسش را بیان كرد كه آیا ما در حال حاضر در یك عصر به روشنگری رسیده زندگی می كنیم؟ پاسخ باید این باشد كه خیر، اما یقیناً در یك عصر روشنگری زندگی می كنیم. **پندفا****ایمانوئل كانت**
آگاهی، دانش سازمان یافته است و خرد، زندگی سازمان یافته. **پندفا****ایمانوئل كانت**
حتی خشم آسمان برای زمین، فراوانی است. **پندفا****ایمانوئل كانت**
روشنگری، پایان دوران كودكی خود تحمیل كرده ی نوع بشر است. **پندفا****ایمانوئل كانت**
شعار روشنگری این است كه توانایی دنبال كردن فهم خود را داشته باش. **پندفا****ایمانوئل كانت**
در دنیا دو چیز از همه زیباتر است؛ آسمان پرستاره و وجدان آسوده. **پندفا****ایمانوئل كانت**
بهترین خوشی ها استراحت پس از كار است.**پندفا****ایمانوئل كانت**
وجه تمایز انسان نه جسم او بلكه روحش است.**پندفا****ایمانوئل كانت**
اگر از انسان آرزو و خواب گرفته شود، بیچاره ترین موجود روی زمین است.ایمانوئل کانت
موسیقی لذت بخش ترین هنرها است، اما چیزی به ما نمی آموزد؛ آنچه كه فكر و روح آدمی را تغذیه می كند و آموزنده است، شعر و شاعری است. **پندفا****ایمانوئل كانت**
وظیفه ی اصلی دولتهای حقیقی آن است كه نگذارند به انسانها مانند شیء نگریسته شود و دست كم، محدودیت و نگاهبانی را به حداكثر آزادی افراد اعمال كنند. **پندفا****ایمانوئل كانت**
شاعری، والاترین هنرها است. **پندفا****ایمانوئل كانت**
هرگز با دیگران مثل ابزار كار رفتار نكنید، بلكه آنان را چون غایت و هدف بشمارید.**پندفا****ایمانوئل كانت**
دو چیز در من شگفتی و ستایش همیشگی برمی انگیزد،آسمان پر ستاره بالای سرم و حکم اخلاقی درونم.**پندفا****ایمانوئل كانت**
شیرین ترن نتیجه ی دقت و نظم، پیروزی است. **پندفا****ایمانوئل كانت**
خدا را باور كنید، برای اینكه به چنین باوری محتاجید.**پندفا****ایمانوئل كانت**
اخلاق باید بر هنر حكومت كند. ایمانوئل کانت
آنچنان رفتار كن كه رفتار تو بتواند به صورت قانون كلی درآید. **پندفا****ایمانوئل كانت**
كمال زن در مادر بودن است. زنی كه مادر نباشد موجود ناقصی است. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
مادر، یگانه موجودی است كه حقیقت عشق پاك را می شناسد. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
حساسیت، عشق، تحمل و فداكاری، زندگی زن را تشكیل می دهد.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
عشق، غریزه ی خاص خود را دارا است و می داند چگونه در قلبی نفوذ كند. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
ایده ها سرمایه ای هستند كه فقط وقتی به دست افراد با استعداد و نابغه می افتند، ثمربخش می شوند. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
سنت در هنر به منزله ی كتاب الفبا است، اما جز این ارزشی ندارد.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
هدر دادن زمان گرانبها ترین هزینه ها به شمار می رود.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
اساس خوشبختی های مادی بر اعداد و ارقام بنا شده است.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
ازدواج های غیر متناسب مانند پارچه های ابریشمی و پشمی است كه سرانجام ابریشم، پشم را خواهد برید. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
هیچ گاه در زندگی نمی توانید محبتی بهتر، بی پیرایه تر و حقیقی تر از محبت مادر خود بیابید. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
دوست داشتن بدون امید، باز هم یك خوشبختی است. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
عشق، سپیده دم ازدواج است و ازدواج، شامگاه عشق.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
هنر سخن گفتن چیزی جز هنر زندگی كردن نیست.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
سعادت بسته به كار و جسارت است. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
هنرمند راستین باید طرفدار اصل هنر برای هنر باشد. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
امید، بهترین پشتوانه و عالی ترین نقطه اتكاء است. همیشه امیدوار باشید و روح ناامیدی و یاس را از خود دور سازید.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
خانه بدون زن، گورستان است. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
وقتی زنها دوستمان می دارند، ما را از هر لحاظ به دیده عقل می نگرند؛ حتی جنایات ما را. ولی وقتی علاقه ای به ما نداشته باشند، ارزشی برای فضایل مان نیز قایل نمی شوند. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
بزرگترین مانع بر سر راه ابراز اخلاص به دیگران، كنار نیامدن با خود است.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
یك زن بدون عشق هیچ است؛ زیبایی بدون كامرانی پشیزی ارزش ندارد.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
نابغه كسی است كه پیوسته افكارش را از قوه به فعل در می آورد. **پندفا****اونوره دو بالزاك**
اتلاف وقت، گرانترین خرجهاست.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
عشق ورزیدن شغل بزرگی است. افرادی كه می خواهند به خوبی از عهده این كار برآیند، باید كاری جز این نكنند.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
وظیفه هنر، پیروی از طبیعت نیست، بلكه بیان آن است.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
زن خوش آیند و دوست داشتنی زنی است كه همه او را می بینند. به همین علت است كه هنرپیشگان این همه محبوبیت دارند.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
به همان میزان كه بقال به كاسبی علاقه دارد، هنرمند از معامله بیزار است.**پندفا****اونوره دو بالزاك**
هر گونه فقدان یا کمبود اعتماد به نفسی که در خود احساس میکنید فقط توهمی بیش نیست. شما مخلوق با شکوه و بیکم و کاست خالقی مهربان و صاحب شعور هستید. شما مقتدرتر از آنید که حتی فکرش را هم بکنید. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تمامی آنچه به منظور خوشحالی و خوشبختی بدان نیاز دارید درون خودتان است.شما هستید که تصمیم می گیرید از آنچه اتفاق افتاده احساس خوشحالی و خوشبختی بکنبد با احساس بدبختی و درماندگی. تنها در این مواقع است که واقعا بر زندگی و سرنوشت خود مسلط می شوید و دیگر نمی کوشید چیزی را در بیرون از خود تغییر دهید. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
زندگی روی کره زمین یک کلاس درس است و من وشما دانش آموزانی هستیم که باید درس هایی بیاموزیم. قرار نبوده زندگی ساده باشد، قرار نبوده راحت و بی دردسر باشد زندگی بدین منظور طراحی شده که شما را با چالش رشد و تغییر روبرو کند تا انسانی خودآگاه تر و مهربان تر و کمال یافته تر شوید.رشد و تغییر همواره فرایندی ساده و خوشایند نیست و می تواند بسیار ترسناک و دردناک نیز باشد.صرفا به این دلیل که چیزی ناخوشایند است یا از سرگذراندن آن راحت نیست به این معنا نیست که برای ما سودمند نیز نیست.تجارب خوشایند و سودمند همواره تفاوت هایی اساسی دارند. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تغییر نه تنها میسر و امکان پذیر، بلکه اجتناب ناپذیر است بنابراین خود را تسلیم جریان زندگی سازید.رها کردن آنچه دیگر به درد شما نمی خورد شما را آماده ی دریافت تمام هدایا و موهبت هایی می کند که انتظار شما را می کشند.اگر رشد و تغییر را خودتان انتخاب نکنید آنگاه چیز دیگری باید به شما کمک کند تا تغییر کنید حال می خواهید نام آن را خداوند بگذارید یا هوش برتر یا نیروی متعالی. رشد نکردن به اختیار شما نیست. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تمامی مشکلات و موانع و مصائب زندگی در واقع درس هایی آموزنده اند که به لباس مبدل در آمده اند بنابراین آن ها را گرامی بدارید و از آن ها بیاموزید. مشکلات و موانع از بین نخواهند رفت مگر اینکه آنچه را برای آموختن در چنته داند بیاموزید. فرق میان جنگجوبان و آدم های معمولی در این است که جنگجو همه چیز را به صورت چالش می نگرد در حالی که آدم معمولی همه چیز را یا نعمت و موهبت می بیند یا بدبختی و مصیبت. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تلقی شما از واقعیت ساخته و پرداخته ذهن شماست بنابراین بیاموزید که ذهنتان را دوستدار خود کنید.بخش اعظم آنچه در زندگی ما واقعی به نظر می رسد چیزی نیست جز فرافکنی فکر و ذهن ناواضح و ناروشن ما. افکارتان را خوتان انتخاب کنید تسلیم افکار تصادفی و سرگردان خود نشوید وبه فکر و ذهن خود اجازه ندهید که افکارتان را برایتان انتخاب کند. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
ترس، سرزندگی و نشاط را از شما می رباید بیاموزید که جرات وشهامتتان را از ترستان قوی تر سازید.ترس درست به مانند خاکی است که راه بذر را سد کرده است چنانچه بذر بخواهدجوانه بزند و بشکفد و بروید باید خاک را کنار بزند و از آن بیرون بیاید. هیچ واقعه یا رویدادی به خودی خود ترسناک نیست ماییم که ترس خود را بر آن واقعه فرا می افکنیم. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تنها با عشق ورزیدن به گذشته و حال است که عشق را به آینده خواهید برد. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تمامی روابط آیینه هایی هستند که خودتان را به شما نشان می دهند و تمامی مردم نیز آموزگار شما به شمار می آیند. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید و به خودتان عشق نورزید قادر نخواهید بود به کسی عشق بورزید یا از عشق کسی بهره مند شوید. **پندفا****اربارا دی انجلیس**
خود را به لحظه اکنون بسپار و امکانات آن را در خود راه بده
تصویر ذهنی خود را از آن چه باید باشد رها کن
تعابیر ، پیش فرض ها و پیش داوری های خود را رها کن
دست از کنترل وقایع و رویدادها بردار و آن ها را به حال خود رها کن. رها کن
حال شرایطی فراهم آورده ای تا اعجاز در آن ظهور کند
حال دریچه ای گشوده ای تا ناشناخته ها امکان ورود پیدا کنند
حال در قلب خود جایی برای عشق و شور زندگی باز کرده ای **پندفا****اربارا دی انجلیس**
اين ديگه بار آخره دارم باهات حرف ميزنم / خداحافظ نامهربون ميخوام ازت دل بكنم
سخت ولي من ميتونم، سخته ولي من ميتونم / اين جمله انقدر ميگم تا فراموشت كنم
***********************************************
هميشه از همان ابتداي آشناييمان در هراس چنين روزي بودم و كابوس دوري را ميديدم، اكنون شد آنچه نبايد ميشد، خداحافظ دليل بودنم خداحافظ
***********************************************
تو كه ميدانستي با چه اشتياقي خودم را قسمت ميكنم پس چرا!........ زودتر از تكه تكه شدنم، جوابم نكردي براي .......... خداحافظي خيلي دير بود .......... خيلي دير
***********************************************
و بي تو لحظه اي حتي دلم طاقت نميارد / و باران نااميدي بر سرم يكريز ميبارد
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگي هايم؟ / چگونه ميروي با اينكه ميداني چه تنهايم
***********************************************
خداحافظ، توي اي همپاي شب هاي غزل خواني / خداحافظ، به پايان آمد اين ديدار پنهاني
***********************************************
حالا كه رفتني شده اي طبق گفته ات باشه، قبول لااقل اين نكته را بدان: آهن قراضه اي كه چنان گرم گرم گرم در سينه مي تپيد دلم بود نامهربان، خداحافظ
***********************************************
روزي صدبار با هم خداحافظي كرديم اما افسوس معناي خداحافظي را زماني فهميدم كه تو را به خدا سپردم
***********************************************
پرستو ها چرا پرواز كردند / جدايي را چرا آغاز كردند،
خوشا آنانكه دلداري ندارند / به عشقو عاشقي كاري ندارند
خداحافظ براي تو رهايي / براي من فقط درد جدايي
خداحافظ براي تو چه آسان / ولي قلبم ز واژه اش چه سوزان
***********************************************
خدانگهدار عزيزم اما نميشد باورم / توي چشام نگاه نكني اين لحظه هاي آخرم، آخه چطور دلم بياد / چشاتو گريون ببينم
***********************************************
ميرم ولي اينو بدون / چشم انتظارت ميشينم
ميرم ولي گريه نكن / نذار از عشقت بميرم
بزار تو اوج بي كسي / با عكست آروم بگيرم
در آغاز تنها عشق بود. حتی زندگی و پیدایش شما بر روی این کره ی خاکی نیز برخاسته از عشق است . این عشق بوده است که در یک لحظه مرد و زنی را آنچنان به سوی هم جذب کرده است تا از تلفیق و اتحاد عاشقانه ی بدن آن ها بذر شما متولد گردد. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
آنان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نیز نفس می کشند ، دیگران را به سمت خود می کشانند. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
هر چه عشق و شور زندگی بیشتری از خود ابراز کنید برای دیگران نیز بیشتر مقاومت ناپذیر خواهید شد و آن ها دیگر نخواهند توانست شما را نادیده بگیرند. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
احساس شهوت تنها نقطه ی آغازین عشق ورزی و نمود فیزیکی و جسمانی نیاز و گرایشی محض و نامحدود به زمان است. چرا که هسته ی مرکزی عشق و جاذبه ی جسمانی نیز چیزی نیست جز میل و نیاز به آمیزش ، یگانگی ، نکاح و اتحاد با معشوق.گر چه در ظاهر این بدن شماست که بدن معشوق را لمس می کند اما در واقع این روح شماست که از طریق بدنتان به نوازش روح معشوق می پردازد. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
از عشق و جاذبه جسمانی خود بپرسید : چرا می خواهی او را در کنار داشته باشی ؟ چرا می خواهی با او همبستر شوی ؟ سپس به زبان حال دل خود گوش دهید تا پاسخ را بیابید . خواهید دید که ندای کوچکی در اعماق قلب تان پاسخ خواهد داد : تا با او یکی بشوم و به یگانگی و وحدت وجود آغازین خود باز گردم. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
عشق از آنجا که با معشوق پیوند می خورید آغاز می گردد و تا حرکت موزون و هماهنگی روح هایتان امتداد می یابد.
هنگامی که جان هایتان یکی می شوند ، آن گاه با تمامی وجود عشق خواهید ورزید.
دیگر چیزی بین شما نیست که از جنس عشق نباشد
پیوند مقدس همین است.
شور و شعف ، وجد و شادمانی واقعی هم ، این است. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
تنها با عشق میان دلهای شماست که عشق میان شما عمق و استحکام واقعی خود را نشان خواهد داد. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ی جسمانی میان شما و معشوق که همواره در حال تغییر است متکی نیست. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
عشق واقعی از روح شما نشات می گیرد
این نوع از عشق ناب هنگامی که خود را در دل و جان دیگری می یابید شکل می گیرد و پیوند اعجاز گونه این دو را به جشن و سرور می نشیند. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
درست در همان لحظه که عشق شما خود را به نوعی ابراز می کند حال چه از طریق آغوشی گرم ، نگاهی محبت آمیز یا رفتاری مهربانه ، به قلمرو بی زمان قلب گام نهاده اید
مهم نیست پیش از آن چه اتفاقی افتاده است . تنها این مهم است که چه اتفاقی خواهد افتاد.
تمامی آن چه براستی اهمیت دارد همین لحظه است . تنها این عشق است که مهم است. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
منتظرنمانید عشق شما را پیدا کند
زمین حاصلخیزی بیافرینید تا بذر عشق به سادگی در آن جوانه زند و رشد کند
خود را تمام و کمال و تا آن جا که در توان دارید با صداقت تمام به رابطه تان متعهد و پای بند کنید
قدرت تعهد بذر عشق میان شما و معشوق را آبیاری خواهد کرد و به آن این امکان را خواهد داد تا در قلب شما به بار بنشیند. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
به دنبال نکات مثبت و نقاط قوت دیگران باشید تا آن ها را پیدا کنید.
آن گاه دیگر بیست دقیقه با او باشید یا بیست سال تفاوتی نخواهد داشت
زمانی را که در این حال سپری کنید ، با عشق سپری می شود زیرا در تمام طول این مدت شما در جست و جوی همین عشق بودید و همین عشق بود که بدان دست می یافتید. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
آن نوع از عشق که فراتر از بدن و جسم ماست هنگامی ظهور می کند که با تمام وجود و نه تنها با جسم خود به معشوق عشق بورزیم.
این عشق برتر تنها هنگامی خود را نشان می دهد که با فکر و ذهن و قلب و روح خود به فکر و ذهن و قلب و روح معشوق عشق بورزیم
سپس تمامی سلول های بدن ما از عشق به معشوق خواهد لرزید.
این همان عشقی است که در ایثار و از خودگذشتگی نهفته است. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
شور زندگی ترانه ای است که عشق می سراید
شور زندگی همان عشق است که به حرکت در آمده است
عشق و شور زندگی هنگامی نصیب تان می شود که آتش عشق را گرامی بدارید و بیاموزید که همواره آن را روشن و فروزان نگه دارید. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
شما قدرت و توان آن را دارید که زندگی ای رضایت بخش و سرشار از غنای روحی بیافرینید
شما توان آن را دارید که به زندگی خود معنا و هدفی برتر ببخشید
این توان تنها در عشق و شور زندگی شما نهفته است . جرات و شهامت آن را به خود راه دهید تا عشق و شور زندگی را با خود به هر کجا که می روید ببرید.
جرات و شهامت آن را به خود راه دهید تا عشق و شور و زندگی تان را به هر کس که خواستید و دوست داشتید نشان دهید. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
هرگاه زندگی با عشق و شور را بر می گزینید زندگی نیز عشق و شور خود را برای شما بر خواهد گزید. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
کارتان را با عشق انجام دهید
با شکر و قدردانی تمام به سر کار بروید
و با عشق و شور تمام به آن دل بدهید
این یگانه شغل و تنها وظیفه اصلی شما بر روی زمین است
اینکه عشق بورزید . می توانید آن را هر زمان یا در هر کجا نیز انجام دهید.
هرگاه خود را با تمامی وجود وقف لحظه لحظه ی شغل ، کار و نیز زندگی تان کنید . آن گاه موفقیت و دستیابی واقعی را تجربه خواهید کرد و رضایت و اقناع حقیقی را احساس خواهید نمود. ب**پندفا****اربارا دی انجلیس**
وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری! **پندفا****هیتلر**
کسی که بتواند میل و هوس شهواتی خود را مهار کند موجود با اراده ای است . **پندفا****هیتلر**
کسی که با تخیلات پریشان از مشکلات برای خود کوهی می سازد و هر چیز را دشواری می داند واژگون شدن او حتمی است . **پندفا****هیتلر**
هرجا ایمان کامل باشد اراده قوی هم وجود خواهد داشت مردان بی اراده کسانی هستند که به هیچ چیز ایمان ندارند . **پندفا****هیتلر**
کسی که میخواهد زنده بماند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بردارد آن هم در جهانی که هستی آن وابسته به مبارزه کردن است لایق زنده ماندن نیست . **پندفا****هیتلر**
حقیقت همان دروغی است كه بارها و بارها تكرار شده است . **پندفا****هیتلر**
تعلیم و تربیت یکی از اساس کشور است و مغز های جوان نبایستی از دانش ها و معلوماتی انباشه شود که هشتاد درصد برای آن ها غیر ضروری است و در نتیجه ممکن است پس از چند سال آن ها را به کلی فراموش کنند . **پندفا****هیتلر**
از درس تاریخ آنچه در خاطرات جوانان باقی می ماند غیر از یک مشت اطلاعات بی فایده مانند تاریخ تولد چند سردار یا پادشاه چیز دیگری نبوده و سایر قسمت های مهم آن به کلی از یاد رفته و یا از ان نتیجه کلی نگرفته اند . **پندفا****هیتلر**
شما یک عمر بر سر کودک بزنید و از رشد و تکامل او جلوگیری کنید معلوم است که چنین موجود سر خورده در خود آن نیرو را نخواهد یافت که با استفاده از منابع طبیعی فکر و اندیشه را در خود تقویت نماید . **پندفا****هیتلر**
بهترین وسیله برای شکست یک ملت ناتوان ساختن انرژی و اراده معنوی است . **پندفا****هیتلر**
اگر اقدامی با شکست و دلسردی روبرو شد نباید دست از تلاش و کوشش برداشت و امید پیروزی را از دست داد . **پندفا****هیتلر**
تجربه نشان داده است هرگونه عقیده که با مخالفت سخت روبرو شود، هواخواه بیشتری پیدا می کند و گاهی شکنجه و آزار شدن طرفدارانش در پیشرفت آن مؤثر است و بر تعداد طرفداران آن افزوده می گردد . **پندفا****هیتلر**
وقتی یک ملت برای فرهنگ و نژاد و ملیت خویش ارزشی قائل نشد و حقی را که طبیعت برای نگاهداری نژاد پاکش به او ارزانی داشته بود پایمال ساخت و به بیگانگان روی آورد و تسلیم شد دیگر حق ندارد از شکست و بدبختی سیاسی که خودش باعث آن شده است شکایت کند . **پندفا****هیتلر**
یهودیان پایه های هنر و ادبیات کشور های دیگر را سست می کنند احساسات مردم را فریب می دهند و تمام افکار درست و محکم را در هم فرو ریخته و مردم را از راه راست منحرف می سازند . **پندفا****هیتلر**
چیزی که باعث قدرت و بزرگی نژاد آریا شد فقط غرایز معنوی نبود بلکه توجه و علاقه ی او برای تشکیل سازمان های بزرگتر باعث پیشرفت این قوم شده است و آن ها از روز اول خود را عادت دادند که برای تامین مایحتاج زندگی خود و دیگران زحمت بکشند و از این راه سازمان وسیع تری ایجاد کردند . **پندفا****هیتلر**
بعضی حقایق به طوری پنهان شده اند که اگر کسی به خوبی دقت نکند آن را نمی شناسد ولی غالباْ اتفاق می افتد که این حقایق روشن را افراد عادی نمی بینند یا لااقل نمی توانند بد و خوب خویش را تشخیص دهند . **پندفا****هیتلر**
اگر بخواهیم عالم هستی را به سه قسمت نمایند: قسمتی که تمدن انسانی را خلق کرده و گروهی که آن را نگاهداری نموده و دسته ای که آن را از بین برده اند بدون هیچ تردید نژاد اریاها جزء گروه اول قرار خواهند گرفت . **پندفا****هیتلر**
آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواستخواهد کرد ؟!؟!؟ . **پندفا****موریس مترلینگ**
این همه پیغمبرها گفته اند که روح باقی می ماند و چنین و چنان می شود. اما هیچکس توجه نکرده که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه ؟؟؟
شما را بخدا روح ما با این افکار پست و اندیشه هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمی نماید آیا اگر از بین برود بهتر نیست ؟!؟ . **پندفا****موریس مترلینگ**
چیزی را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است.
زیرا از یک طرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه می شود و از طرف دیگر به ما می گویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید !!!
بهتر این بود که از روز نخست ما را طوری می آفریدند که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم . نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند !!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
تا وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار خودمان در زندگی وفق بدهیم!
یعنی همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و می تواند بکند و قادر به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!
زیرا هر فکری که شما برای امروز و یا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمی شد و او قادر نبود که وقایع آینده را ادراک نماید خدا نبود و همین که پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد ودیگر اختیار از دست شما خارج است!
تمام وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی نیست و فاقد معنی می باشد!
انسان در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همین که این دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام می گیرد!
کسانیکه بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد می کنیم !
ولی این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همین که بین جهان و خداوند فرق گذاشتند لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمی داند خدا ناچار باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!
پس ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمی توانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبور می باشیم! . **پندفا****موریس مترلینگ**
یکی از صحبت هایی که مرا سرگرم می نماید اظهارات دانشمندان مذهبی و دینی است که بطرزی موثر در خصوص اراده و پیش بینی و مقصد و نقشه های خدا صحبت می کنند و چنان به گفته خود اعتقاد دارند که گویی ظهر آن روز با خدا ناهار خورده اند!!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
اگر ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی که به نظرمان می رسید با این دنیا زیاد تر می شد.
زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!
برای چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم ؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام ؟؟؟
خواهید گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای !!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم و گرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی او باشم.
تمام افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده.زیرا بالاخره باید این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سوال کنم که ” تو کیستی و چیستی؟؟؟ ” باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است.
بنابراین من چه گناهی دارم ؟؟؟ . **پندفا****موریس مترلینگ**
من نمیدانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.
برای چه وقتی یکنفر مرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن و مزایای او صحبت میکنند ؟!؟!؟!
حتی اگر بعد از مرگ او خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود او را می بخشند.
پس از این قرار تا وقتی که شخص فوت ننماید ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.
حال خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمی کنیم و اگر درباره آنها اینطور رفتار می کردیم زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش می شد و بسیاری از مصائب و بدبختی ها از بین می رفت !!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
اگر از شما بپرسند که در این جهان در انتظار چه هستید چه پاسخ خواهید داد؟ اگر از اشخاص عادی باشید “که نود و نه درصد مردم از اشخاص عادی هستند” خواهید گفت که من دراین دنیا انتظار دارم که پس از مرگ مستقیما وارد بهشت شده ودر حالی که عمر جاویدان خواهم داشت تا پایان عالم اغذیه لذیذ بخورم و از لذت عشق و شهوت برخوردار شوم و آهنگ های طرب انگیز بشنوم و … ولی غافل از این هستید که پس از رفتن در بهشت و داشتن عمر و جوانی همیشگی که هرگز دچار خزان پیری و بیماری نخواهید گردید دیگر از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و شهوترانی لذت نخواهید برد و بزودی زندگی یک نواخت بهشت شما را خسته و کسل خواهد کرد زیرا چیزی که در این دنیا خوردن و خوابیدن و غیره را برای شما لذت بخش کرده ترس از مرگ و از دست دادن این لذات است و روزی که این لذات جاوید شد یعنی مرگ برای شما وجود نداشت همه چیز عادی خواهد گردید! در جای دیگر گفته ام که اگر شما را به بهشت ببرند پس از یکسال اقامت کسل شده و از در بهشت خارج گردیده و در جستجوی نقطه دیگری هستید که تغییری در زندگی شما بدهد!!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
ما انسانها اینطور آفریده شده ایم که اگر بدانیم میلیونها سال در جهان باقی خواهیم ماند ولی قرین اندوه و بدبختی خواهیم بود راضی می شویم و حتی خوشحال می گردیم لیکن اگر بفهمیم که از بین می رویم و در عوض هیچ شکنجه و رنج نخواهیم کشید اندوهگین و مایوس می شویم !!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
ما نباید از حرکات و گفتار یک دیوانه حیرت کنیم . زیرا بیست و چهار ساعت شب و روز مشغول تماشای دیوانگی و حرکات بی رویه طبیعت هستیم و انگار که ما بر طبیعت برتری داریم زیرا خود را در قبال او عاقل می بینیم.
اما اول باید منتظر بود که بفهمیم اساس دنیا بر عقل استوار است یا جنون ؟؟؟ و به عبارت دیگر آیا عقل هم یکی از نواقص زندگی ماست که با توسل بدان می خواهیم کشتی زندگی حقیر و ناچیز خود را به ساحل نجات برسانیم و یا برعکس ,عقل يكی از امتیازات ماست ؟!؟!؟!
زیرا ممکن است عقل هم یکی از نواقص زندگی ما باشد و برای موجودات عالی تر هیچ معنی نداشته باشد.
مثلا عقل شما می گوید که وسط کوره کارخانه آهن گدازی نروید زیرا خاکستر خواهید شد.ولی موجود عالی تری که بیم از آتش ندارد و حتی چندین میلیون درجه گرمای کره خورشید را تحمل می کند به استدلال عقلانی شما می خندد و با چشم حقارت به شما می نگرد و تفرج کنان از وسط کوره آهن گدازی عبور می نماید . **پندفا****موریس مترلینگ**
از تصاویر و اشکال مختلف خداوند یگانه شکلی که تا اندازه ای به فهم ما نزدیک می باشد بی پایان بودن اوست و ما از صفات خداوند فقط همین یکی را تا اندازه ای می فهمیم و باقی صفات و اشکال او برای ما مجهول می باشد !!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
گاهی اوقات مرگ بازی غایم موشک دارد. به این طریق که ناگهان از گوشه ای به در آمده گریبان شخصی را که هیچ به مرگ فکر نمی کرد می گیرد و او را با خود می برد. این است یکی از تفریحات او !!! . **پندفا****موریس مترلینگ**
من بعضی از اشعار شعرای ایرانی را در ترجمه های فرانسوی خوانده ام و بعضی از ابیات فریدالدین عطار نیشاپوری تاثیر زیادی در من کرده است. فریدالدین در یکی از اشعار خود می گوید :
“خداوندا اگر چه گناهکار هستم و خود را درخور مجازات می بینم. لیکن از درگاه تو ناامید نیستم برای اینکه می دانم که اگر من در این جهان بر طبق پیروی از طبیعت خود رفتار کرده ام تو در آن جهان نسبت به من بر طبق طبیعت خود رفتار خواهی نمود.”
انصاف بدهید که آیا از آغاز زندگی بشر تاکنون در جهان چیزی گفته شده است که از حیث عمق معنی بالاتر از این گفته عطار نیشاپوری باشد و به این اندازه امیدبخش باشد ؟؟؟ . **پندفا****موریس مترلینگ**
اگر ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی که به نظرمان می رسید با این دنیا زیادتر می شد . زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!
حتی خدا هم که عین هستی است نمی تواند نیستی را به وجود بیاورد . همانگونه که آفریننده قادر نیست پایان خود را ببیند زیرا اگر پایان خود را می دید آنوقت بی پایان نبود . **پندفا****موریس مترلینگ**
ما هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوانیم وجود فهم و شعور را در سنگ و درخت و غیره منکر بشویم و در این صورت بعید نیست دنیاهائی وجود داشته باشد که در آنها سنگ ها و سایر جمادات مثل ما زندگی کنند و بلکه زندگی فکری آنها از ما بالاتر باشد . **پندفا****موریس مترلینگ**
از خود می پرسیم که اگر مرگ تغییرات کنونی را به ما نمی داد یعنی جسم ما را فاسد و متلاشی نمی کرد و در پایان مبدل به یک اسکلت زشت و وحشت آور نمی شدیم و در عوض بعد از مردن جسم ما مبدل به یک گل سرخ زیبا میشد آیا این همه که امروز برای روح خود مشوش هستیم آن موقع هم مشوش میشدیم؟؟؟
هر کس که این پرسش را از خود بنماید پاسخ منفی خواهد داد و خواهد گفت که چون مبدل به گل سرخ خواهم شد برای روح خود بیمناک نیستم.
پس معلوم میشود قسمت اعظم وحشت ما ناشی از ملاحظات جسمانی است . **پندفا****موریس مترلینگ**
اگر در اولين قدم، موفقيت نصيب ما مي شد، سعي و عمل ديگر معني نداشت. **پندفا****موریس مترلینگ**
انسان خوشبخت آن كسي است كه حوادث را با تبسم و اندكي دقت بعلت وقوع آن تلقي وقبول نمايد . **پندفا****موریس مترلینگ**
آدمي ساخته ي افكار خويش است فردا همان خواهد شد كه امروز مي انديشيده است . **پندفا****موریس مترلینگ**
روح کندوست که به زنبور عسل وحی می کند . **پندفا****موریس مترلینگ**
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم
***********************************
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ، واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، و من سوختم چه عاشقانه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ، پس خدانگهدار میگویم شاید از سر اتفاق ، یک نفر دست هایش تکان بخورد .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ
شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ
دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری
زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره هامان خداحافظ
من میروم بدون تو اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده
یک ... آه ! ... خداحافظ یک فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد
یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !
سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل
تعداد صفحات : 17