loading...
پـَـــنـــدِ فـــــــــــــارســـــی - پندفارسی - پندفا - پندها
عارف بازدید : 259 دوشنبه 13 آبان 1392 نظرات (0)
یادش به خیر مادرم!
از پیش
در جهد بود دایم، تا پایه‌کَن کند
دیوارِ اندُهی که، یقین داشت
در دلم
مرگش به جای خالی‌اش احداث می‌کند. ــ

خندید و
آنچنان که تو گفتی من نیستم مخاطبِ او
گفت:
«ــ می‌دانی؟
این جور وقت‌هاست
که مرگ، زلّه، در نهایتِ نفرت
از پوچیِ وظیفه‌ی شرم‌آورش
ملال
احساس می‌کند!»
 
 
 
 
 
 
 
من بی‌نوا بند‌گکی سربراه
نبودم
و راهِ بهشتِ مینوی من
بُز روِ طوع و خاکساری
نبود:
مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست
شایسته‌ی آفرینه‌یی
که نواله‌ی ناگزیر را
گردن
کج نمی‌کند.


و خدایی
دیگرگونه
آفریدم».
 
 
 
 
 
 
 
 
 
"نوروز در زمستان"

سالی
نوروز
بی‌چلچله بی‌بنفشه می‌آید،
بی‌جنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانه‌ی رنگین بر آینه.



سالی
نوروز
بی‌گندمِ سبز و سفره می‌آید،
بی‌پیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بی‌رقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.



سالی
نوروز
همراهِ به‌درکوبی‌ مردانی
سنگینی‌ بارِ سال‌هاشان بر دوش:
تا لاله‌ی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوع‌اش را
و تاقچه‌ی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتاب‌های ممنوع
تقدیس شود.



در معبرِ قتلِ عام
شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه‌های بسته
به‌ناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچه‌ها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیش‌باز خواهد شد.



سالی
آری
بی‌گاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.


                 اشعار احمد شاملو , سروده های احمد شاملو , بهترین اشعار احمد شاملو , احمد شاملو , برترین های شاملو , شاملوی بزرگ , شاملو بر آنم که باشم , شاملو امید  عکس

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 332
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 251
  • آی پی دیروز : 53
  • بازدید امروز : 913
  • باردید دیروز : 102
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,015
  • بازدید ماه : 1,280
  • بازدید سال : 10,184
  • بازدید کلی : 367,942