شگفتا که از مرگ میهراسیم ولی آرزوی خفتن و رویاهای زیبا را داریم.**پندفا****جبران خلیل جبران**
زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم. **پندفا****جبران خلیل جبران**
هنگامی که به بالای کوه رسیدید ، تازه آغاز بالا رفتن است.**پندفا****جبران خلیل جبران**
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. **پندفا****جبران خلیل جبران**
چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . **پندفا****جبران خلیل جبران**
این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. **پندفا****جبران خلیل جبران**
اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. **پندفا****جبران خلیل جبران**
رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
سرود آزادی از بین میله های زندان بیرون نمی آید.**پندفا****جبران خلیل جبران**
پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . **پندفا****جبران خلیل جبران**
مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . **پندفا****جبران خلیل جبران**
وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. **پندفا****جبران خلیل جبران**
مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . **پندفا****جبران خلیل جبران**
تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
مبادا از روی دلسوزی در برابر آنان که میلنگند ،بلنگید!**پندفا****جبران خلیل جبران**
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. **پندفا****جبران خلیل جبران**
کار تجسم عشق است. **پندفا****جبران خلیل جبران**
به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . **پندفا****جبران خلیل جبران**
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . **پندفا****جبران خلیل جبران**
مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . **پندفا****جبران خلیل جبران**
شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . **پندفا****جبران خلیل جبران**
از يك خود كامه، يك بدكار، يك گستاخ، يا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نيك رای نداشته باش . **پندفا****جبران خلیل جبران**
زندگی روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . **پندفا****جبران خلیل جبران**
برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا راههای گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتنی “يگانه برتر ” هستند ، همان دستی كه سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايی و بالندگی جان می بخشد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
شرم سپری محکم در برابر نگاه ناپاکان است.**پندفا****جبران خلیل جبران**
در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید . **پندفا****جبران خلیل جبران**
چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را . **پندفا****جبران خلیل جبران**
بعضی از مردم با شادی میبخشند و شادی برای آنها پاداش همان بخشش است .**پندفا****جبران خلیل جبران**
حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . **پندفا****جبران خلیل جبران**
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . **پندفا****جبران خلیل جبران**
بسياری از دين ها به شيشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بينيم، اما خود، ما را از راستی جدا می كنند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار . **پندفا****جبران خلیل جبران**
زندگی روزانه شما پرستشگاه شما و دين شماست .آنگاه كه به درون آن پای می نهيد، همه هستی خويش را همراه داشته باشيد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند
به گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پيش رفته و راه بشريت را روشن می سازد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .
که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . **پندفا****جبران خلیل جبران**
اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد . **پندفا****جبران خلیل جبران**
به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . **پندفا****جبران خلیل جبران**
براستی آيا اين خداوند است که انسان را آفريده است يا عکس آن؟
خداوند، درهای فراوانی ساخته که به حقيقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ايمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نيکی در انسان بايد آزادانه جريان و تسرِی يابد .**پندفا****جبران خلیل جبران**
همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است. **پندفا****جبران خلیل جبران**
شايد بتوانيد دست و پای مرا به غل و زنجير کشيد و يا مرا به زندانی تاريک بيافکنيد ولی افکار مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آوريد. **پندفا****جبران خلیل جبران**
آنگاه مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در منزلگاههای دور . **پندفا****جبران خلیل جبران**
بیکدیگر عشق بورزید ولی عشق را به بند نکشید. **پندفا****جبران خلیل جبران**
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت