استاد علي اکبر دهخدا از خبرهترين و فعالترين استادان ادبيات فارسي در روزگار معاصر بود که بزرگترين خدمت به زبان فارسي در اين دوران را انجام داد.
لغتنامه بزرگ دهخدا که در بيش از 50 جلد به چاپ رسيده است و شامل همه لغات زبان فارسي با معناي دقيق و اشعار و اطلاعاتي درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضربالمثلها و احاديث و حکمتها در زبان فارسي است، خود به تنهايي نشان دهنده دانش و شخصيت علمي استاد دهخدا هستند.
دهخدا به غير از زبان فارسي به زبان هاي عربي و فرانسوي هم تسلط داشت.
دهخدا علاوه بر اين که دانشمند و محقق بزرگي بود، مبارز جدي و کوشايي نيز در انقلاب مشروطه محسوب ميشد. او مبارزه را نيز از راه نوشتن ادامه ميداد و مطالب خود عليه رژيم مستبد قاجار را در روزنامه «صوراسرافيل» که از روزنامههاي پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ ميکرد.
لغتنامه که بزرگترين و مهمترين اثر دهخدا محسوب ميشود 45 تا 50 سال از وقت دهخدا را گرفت. يعني سالها بيش از آنچه که حکيم ابوالقاسم فردوسي صرف شاهنامه خود کرد. لغتنامه فقط گنجينهاي گرانبها براي زبان فارسي است، بلکه معاني و تفسيرات و شروح تاريخي بسياري از کلمات عربي را نيز داراست.
علي اکبر دهخدا سال 1297 ه.ق ( 1257 خورشيدي) در تهران متولد شد. گر چه اجدادش قزويني بودند، ولي پدرش «خان بابا خان» که از ملاکان متوسط قزوين بود، پيش از ولادت وي از قزوين به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد. ده ساله بود که پدرش فوت کرد و فردي به نام ميرزا يوسف خان قيم او شد. دو سال بعد ميرزا يوسف خان نيز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان يوسف خان رسيد.
در آن زمان يکي از فضلاي عصر به نام شيخ غلامحسين بروجردي از دوستان خانوادگي دهخدا کار تدريس او را به عهده گرفت و دهخدا تحصيلات قديمه را نزد وي آموخت. وي مردي مجرد بود، و حجره اي در مدرسه حاج شيخهادي (در خيابان شيخهادي کنوني) داشت که در آن به تدريس زبان عربي و علوم ديني مشغول بود. استاد دهخدا غالباً اظهار ميکرد که هر چه دارد، در نتيجه تعليم آن بزرگ مرد بوده است. بعدها که مدرسه سياسي در تهران افتتاح شد، دهخدا در آن مدرسه مشغول تحصيل شد و با مباني علوم جديد و زبان فرانسه آشنا شد.معلم ادبيات فارسي آن مدرسه محمد حسين فروغي، موسس روزنامه «تربيت» و پدر ذکاءالملک فروغي بود که گاهي اوقات، تدريس کلاس ادبيات را به عهده دهخدا ميگذاشت. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آيت الله حاج شيخهادي نجم آبادي بود؛ وي از اين حسن جوار استفاده کامل ميبرد و با وجود صغر سن مانند اشخاص سالخورده از محضر آن بزگوار بهرهمند ميگشت. در همين ايام به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه، به خدمت وزارت امور خارجه در آمد. سال 1281 شمسي هنگامي که 24 سال داشت، معاون الدوله غفاري که به وزير مختاري ايران در کشورهاي بالکان منصوب شده بود، دهخدا را با خود به اروپا برد و استاد حدود دو سال و نيم در اروپا و بيشتر در وين پايتخت اتريش اقامت داشت. وي در آنجا فراگيري زبان فرانسه و معلومات جديد را تکميل کرد.
مراجعت دهخدا به ايران مقارن با آغاز دوران مشروطيت بود. حدود سال 1325 هجري قمري (نهم خرداد 1286 هجري شمسي) با همکاري مرحوم جهانگيرخان و مرحوم قاسم خان، روزنامه «صوراسرافيل» را منتشر کرد. اين روزنامه از جرايد معروف و مهم صدر مشروطيت بود. جذابترين قسمت آن روزنامه ستون فکاهي بود که با عنوان «چرند و پرند» به قلم استاد و با امضاي «دخو» نوشته ميشد. سبک نگارش آن در ادبيات فارسي بيسابقه بود و مکتب جديدي را در عالم روزنامهنگاري ايران و نثر معاصر پديد آورد. وي مطالب انتقادي و سياسي را با روش فکاهي طي مقالات خود در آن زمان منتشر ميکرد. پس از تعطيلي مجلس شوراي ملي در دوره محمد علي شاه، آزاديخواهان ناچار از کشور خارج شدند. دهخدا نيز به استانبول و از آنجا به اروپا رفت.
وي در پاريس با علامه قزويني معاشر بود. سپس به سوئيس رفت و در «ايوردن» سوئيس نيز سه شماره از «صوراسرافيل» را به کمک ميرزا ابوالحسن خان پيرنيا (معاضد الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفت و در سال 1327 هجري قمري با مساعدت جمعي از ايرانيان مقيم ترکيه، روزنامه «سروش» را به زبان فارسي منتشرکرد.
در دوران جنگ جهاني اول ـ که از سال 1914 تا 1918 ميلادي به طول انجاميد ـ دهخدا در يکي از روستاهاي چهارمحال بختياري منزوي بود و پس از جنگ به تهران باز گشت؛ از کارهاي سياسي کناره گرفت و به خدمات علمي و ادبي و فرهنگي مشغول شد. مدتي رياست دفتر وزارت معارف، رياست تفتيش وزارت عدليه، رياست مدرسه علوم سياسي و سپس رياست مدرسه عالي حقوق و علوم سياسي تهران به او محول شد، تا اين که سه چهار روز قبل از شهريور 1320 و خلع سلطنت رضاخان، از رياست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پايان حياتش بيشتر به مطالعه و تحقيق و تحرير مصنفات گرانبهاي خويش مشغول بود.
دهخدا گاه براي تفنن، شعر نيز ميسرود؛ اما شاعري حرفه اصلي او نبود. منظومههاي معدودي از او توسط دکتر محمد معين گردآوري شده است.
دکتر محمد معين، اشعار دهخدا را به دو دسته تقسيم ميکند که عبارتست از:نخست،اشعاري که به سبک متقدمان سروده است و بعضي از آنها داراي جزالت (فصاحت) و استحکامي است که تشخيص آنها از گفتههاي شعراي قديم دشوار مينمايد.دوم: اشعاري است که در آنها تجدد ادبي به کار رفته است. بسياري از اديبان معاصر، مسمط «يادآر ز شمع مرده ياد آر» دهخدا را نخستين نمونه شعر نو به شمار ميآورند. دهخدا شعر «ياد آر ز شمع مرده ياد آر» را در يادبود ميرزا جهانگير خان شيرازي، مدير روزنامه «صوراسرافيل» سرود.
اي مرغ سحر، چو اين شب تار
بگذاشت ز سر سياهکاري
و ز نفخه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماري
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نيلگون عماري
يزدان به کمـال شد پديدار
و اهريمن زشت خو حصاري
ياد آر ز شمع مرده ياد آر
اي مونس يوسف اندر اين بند
تعبير عيان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتي بر يار خويش و پيوند
آزادتر از نسيم و مهتاب
زان کو همه شام با تو يک چند
در آرزوي وصال احباب
اختر به سر شمرده يار آر
چون باغ شود دوباره خرم
اي بلبل مستمند مسکين
وز سنبل و سوري و سپرغم
آفاق نگارخانه ي چين
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکين
زان نو گل پيش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکين
از سردي دي، فسرده يار آر
اي همره تيهپورعمران
بگذشت چو اين سنين معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعد خويش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کيوان
هر صبح شميم عنبر و عود
زان کو به گناه قوم نادان
در حسرت روي ارض موعود
بر باديه جان سپرده، يادآر
چون گشت ز نو زمانه آباد
اي کودک دورهي طلايي
وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا، خدايي
نه رسم ارم، نه اسم شداد
گل بست زبان ژاژ خايي
زان كس كه ز نوك تيغ جلاد
ماخوذ بجرم حقستايي
تسنيم وصال خورده، يادآر
مبارزات سياسي
وقتي دهخدا از سفر بالکان بازگشت، انقلاب مشروطه کم و بيش آغاز شده بود. او که هميشه به فکر پيشرفت و ترقي مملکت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبي براي رسيدن به اين هدف ميديد. او در آغاز ورود به ايران، از طرف امين الضرب مهدوي به عنوان معاون و مترجم «موسيو دوبروک» مهندس بلژيکي اداره شوسه خراسان، استخدام شد. از همين زمان ديگران از نامههاي اداري و نحوه کار دهخدا، استعدادهاي او ـ خصوصا استعدادش در نويسندگي را شناخته بودند.
شش سال بعد، دهخدا از طرف ميرزا جهانگير خان شيرازي و ميرزا قاسم خان تبريزي به عنوان نويسندهاي در روزنامه صوراسرافيل، به تهران دعوت شد. ورود دهخدا به روزنامه صوراسرافيل در واقع آغاز فعاليت هاي سياسي دهخدا بود.
روزنامه صوراسرافيل که در حقيقت يک هفته نامه بود، نه ماه پس از اعلام مشروطيت، روز پنج شنبه هفدهم ربيع الاول سال 1325 قمري در محل کتابخانه تربيت واقع در خيابان ناصري تهران منتشر شد.
«صوراسرافيل» يکي از اساسيترين سلاحهاي مشروطهخواهان بود که تيراژ هر شماره آن حدود بيست و چهار هزار نسخه بود. اين روزنامه به طرزي ماهرانه براي اولين بار در ايران توانسته بود طنز و اخبار و مقالات سياسي و نيازهاي مردم آن زمان را به طرزي دلپذير و مردم پسند در قالب يک روزنامه چاپ کند. شايد اين اولين روزنامه ايران بود که مردم کوچه و بازار نيز آن را ميخواندند. آن زمان مردم تهران به غير از شاهنامه خواني و افسانه گويي و کارهايي از اين قبيل سرگرمي ديگري به نام روزنامه خواندن نيز داشتند. مردم دسته دسته مينشستند و با شور و شوق از کودکان روزنامه فروش روزنامه اي را ميخريدند که هم نيازها و مشکلاتشان را مطرح ميکرد و هم مايه تفريحشان بود.
از ميان مطالب اين روزنامه آنچه بيش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود، ستوني به نام «چرند و پرند» بود که با امضاي «دخو» به چاپ ميرسيد و نويسنده آن دهخدا بود. نوشتههاي دهخدا در ستون چرند و پرند از دو نظر قابل توجه است: اولاً سبک نوشتار دهخدا در اين مقالات، که ميتوان آن را سبک جديدي در نگارش فارسي دانست و بنا به تاييد بسياري از مورخان، سبک نگارش او در
«چرند و پرند» سبکي کاملا نو بود و بسياري از نوشتههاي امروزي برگرفته از آن سبک هستند. هم چنين استدلالها و طعنههاي سياسي دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بينظير بود و تاثير زيادي در طرفداري مردم از حکومت مشروطه داشت.
طرفداري دهخدا از مشروطه خواهان تا به آنجا بود که وقتي کودتاي 28 امرداد به پيروزي رسيده بود وسربازان شاه به دنبال دکتر فاطمي ميگشتند تا او را دستگير کنند، به خانه دهخدا ريختند و خانه او را براي پيدا کردن دکتر فاطمي به هم ريختند و چون او را نيافتند، دهخدا را بازداشت کردند و با شکنجههاي بسيار سعي کردند تا حرفي از زير زبان آن پيرمرد بيرون بکشند. سرانجام نيز چون به نتيجه اي نرسيدند پيکر نيمه جان او را در دالان خانهاش رها کردند و سرانجام علي اکبر دهخدا هفتم اسفند 1324در سن هفتادوهفت سالگي جان به جان آفرين تسيلم کرد
جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲، در خانواده ای روحانی و پرزاد و رود، به دنـیا آمد.
پـدر و برادر بزرگ و یکی از برادرزاده ها و دو نـفر از شوهـر خواهـرهایش در مسـند روحانـیت بودند.
پـدرش حاج احـمد سادات آل احـمد، امام جـماعـت مسجد پاچـنار تهران بود.
برگردان این محـیط دیـنی را در آثار او همچون ” دید و بازدید “، ” سه تار “، ” گـل دسته ها و فـلک”، ” خواهـرم و عـنکـبوت “، و ” جـشن فرخـنده ” می توان دید. پـنهانی از پـدر در کـلاسهای شبانهً دارالفـنون درس خواند و روزها را به کار ساعت سازی و سیم کشی برق و چـرم فروشی گـذراند.
محمود دولت آبادي، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد سبزوار به دنيا آمد.
دولت آبادي, از آغاز مشاغل مختلفي را تجربه كرد، کار روي زمين, چوپاني, پادويي کفاشي, صاف کردن ميخهاي کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پيچ کارگاه تخت گيوهکشي, دوچرخه سازي, سلماني و.... بعدها تمام مشاغلي که او در دوران نوجواني و جواني خود تجربه کرد، در آثارش نمود يافت.
دولتآبادي سپس راهي مشهد و آنگاه تهران شد و در اين دوران باز هم مشاغل ديگري نظير حروفچين چاپخانه, سلماني کشتارگاه, رکلاماتور برنامه هاي تأتر, سوفلور کنترلچي سينما, ويزيتور روزنامه کيهان و ... را بر عهده گرفت
سید مجتبی بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران به دنیا آمد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نماینده ی نخستین دوره مجلس شورای ملی بود...
مادر وی نوه ی آیت اله طباطبایی رکن رکین مشروعست ایران بود. سید ابوالحسن علوی و همسرش خدیجه قمر السادات که خانواده اصیل سنتی و طرفدار مشروطه بودند دارای شش فرزند، سه دختر و سه پسر که مجتبی بزرگ فرزند سوم آنان بود. پدر آقا بزرگ از اعضای حزب دمکرات ایران بود که این حزب به گواه تاریخ از بدو تشکیل در آغاز مشروطه با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که در آن زمان چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله می کرد. او به عنوان بازرگان با آلمان معاملات تجاری داشت و در هنگام جنگ جهانی اول در این کشور اقامت داشته و پس از اتمام جنگ نیز اینجا ماند. آقا بزرگ به همراه برادر بزرگش مرتضی در سال ۱۹۲۰ (۹۹/۱۲۸۹ شمسی) جهت تحصیل روانه ی آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند.